کتاب «استبداد: بیست درس از قرن بیستم» نوشته تیموتی اسنایدر و ترجمه پژمان طهرانیان توسط نشر نو چاپ شد.
به گزارش رویداد فرهنگی، در قرن بیستم، دموکراسیهای اروپا به ورطه فاشیسم و نازیسم و کومونیسم سقوط کردند. تاریخ اروپای قرن بیستم نشان میدهد که جوامع ممکن است از هم بپاشند، دموکراسیها ممکن است سرنگون شوند، نظامهای اخلاقی ممکن است فرو بریزند، و انسانهای عادی ممکن است خود را در موقعیتهایی غیرقابل تصور بیابند.
هم فاشیسم و هم کمونیسم واکنشهایی به جهانیشدن بودند: به نابرابریهای واقعی و ملموسی که جهانیشدن به بار آورده بود و به ناتوانی آشکار دموکراسیها در پرداختن به این مشکلات. فاشیستها به نام اراده، عقل و منطق را رد کردند و به انکار حقیقت عینی برخاستند تا افسانه باشکوهی را برجسته سازند که پیشوایانشان سر هم میکردند، پیشوایانی که ادعا میکردند صدای مردماند. فاشیستها یکی دو دهه بر مسند قدرت بودند و میراث فکری دستنخوردهای از خود به جا گذاشتند که هر چه میگذرد بیشتر معنا و مناسبت پیدا میکند. کمونیستها مدت زمان بیشتری، نزدیک به هفت دهه در اتحاد جماهیر شوروی و بیش از چهار دهه در بخش اعظم اروپای شرقی بر مسند قدرت بودند. نیت آنها حکومت توسط گروهی نخبه منضبط حزبی بود که با منحصر کردن عقل و خرد به خود، بنا به قوانین ظاهرا تغییرناپذیر تاریخ، جامعه را به سوی آیندهای محتوم هدایت میکرد.
ما (آمریکاییها) از اروپاییهای قرن بیستم عاقلتر یا باهوشتر نیستیم که شاهد بودند دموکراسی چطور جای خود را به فاشیسم یا نازیسم یا کمونیسم داد. تنها مزیت ما این است که شاید بتوانیم از تجربیات آنها درس بگیریم و حالا زمان مناسبی برای درس گرفتن است.
این کتاب حاوی بیست درس از قرن بیستم است که با شرایط امروز منطبق شده است.
بخشی از متن کتاب
با دیگران چهره به چهره شوید و گپ بزنید
این کار فقط برای رعایت ادب نیست، بلکه هم بخشی از شهروند بودن و فردی مسئول در جامعه بودن است و هم راهی است باری حفظ ارتباط با اطرافیانتان، برای شکستن سدهای اجتماعی و برای فهمیدن اینکه به چه کسی باید یا نباید اعتماد کنید. اگر پا به ساحت فرهنگ انتقاد و تخطئه بگذاریم، نیاز داریم دورنمایی روانی از زندگی روزمرهمان داشته باشیم.
رژیمهای استبدادی در زمانها و مکانهای مختلف در اروپای قرن بیستم ظهور کردند، اما قربانیان آن رژیمها همه در یک مورد خاطرات دردناک مشترکی با هم دارند. این خاطرات چه از ایتالیای فاشیستی دهه 1920 بوده باشد، چه از آلمان نازی دهه 1930 یا اتحاد جماهیر شوروی دوران «وحشت بزرگ» سالهای 1937 تا 1938، یا حتی تصفیههای اروپای شرقی کمونیستی در دهههای 1940 و 1950، مردمی که در روزگار ترس از سرکوب بهسر میبرند همه به یاد میآورند که همسایههایشان چطور با آنها رفتار میکردند. یک لبخند، یک دست دادن، یا یک احوالپرسی کوتاه و ساده – که در شرایط عادی حرکاتی عادی هستند – در آن شرایط اهمیت زیادی پیدا میکرد. وقتی دوستان و همکاران و آشنایان از هم رو برمیگرداندند یا به آن طرف خیابان میرفتند تا با هم برخورد نکنند، ترس و هراس گسترش مییافت. نمیتوان مطمئن بود که امروز یا فردا کیست که در ایالات متحده احساس خطر و تهدید کند، اما اگر با همه مهربانی پیشه کنید میتوانید مطمئن باشید که برخی افراد احساس بهتری خواهند داشت.
در خطرناکترین دورانها، کسانی که میگریزند و زنده میمانند معمولا کسانی را میشناسند که میتوانند به آنها اعتماد کنند. داشتن دوستان قدیمی به معنای سیاست «آخرین چاره» است و پیدا کردن دوستان تازه اولین قدم به سمت تغییر است.
- استبداد /
- تیموتی اسنایدر /
- پژمان طهرانیان /
- نشر نو /