عیسی عظیمی، مترجم کتاب «فوتبال و فلسفه» وجود خلا در روزنامهنگاری ورزشی را ضرورت ترجمه کتاب اعلام کرد.
به گزارش خبرنگار رویداد فرهنگی، نشست نقد و بررسی کتاب « فوتبال و فلسفه/ذهن زیبا، بازی زیبا» هجدهم مهرماه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
دکتر رضا داوری اردکانی، استاد فلسفه و رئیس فرهنگستان علوم درباره این کتاب یادداشتی نوشتند، قسمتی از متن آن به این صورت است: «از دو روز پیش که کتاب را دریافت کردم، حدود 100 صفحه از آن را خواندهام و امیدوارم زودتر به پایان برسانم. میدانید که خیلی پیرشدهام (...) این یادداشت را مینویسم تا بگویم که چقدر خوشحالم این کتاب خوب را برای نقد و معرفی برگزیده اید. جمع خوبی شامل فوتبالیست فلسفهدان و فیلسوفهای فوتبالشناس هم کتاب را نقد و بررسی میکنند.
کتاب فوتبال و فلسفه نوشته یک شخص نیست بلکه یک تیم 31 نفره فوتبالیست اهل فلسفه آن را نوشته است. نام کتاب را به درستی فوتبال و فلسفه گذاشته اند و نه مثلا فلسفه فوتبال البته در مواردی اشاراتی به فلسفه فوتبال در صفحات کتاب هم میتوان یافت، اما قصد نویسندگان نوشتن کتابی درباره فلسفه فوتبال نبوده است. اگر به رسم و سنت نگاه کنیم متوجه میشویم فلسفهدانان حتی اگر به فوتبال علاقمند هم بودند، چه بسا که در عمرشان درباره آن یک کلمه هم نگویند و ضرورتی برای گفتن از فوتبال حس نکنند. فوتبالیستها باید تا حدودی بلندنظر و با فرهنگ باشند که در کنار فوتبال برای فلسفه هم در دلشان جایی باز شده باشد.
به راستی فوتبال که در قرن نوزدهم به وجود آمده است، در اندیشه ارسطو، افلاطون، دکارت، نیتون، لاپلاس، هگل چه جایی میتواند داشته باشد و چگونه آنها میتوانستند به چیزی که در جهان آنها وجود ندارد، فکر کنند. حتی به نظر میرسد فیلسوفان آخر قرن نوزدهم هم که اسمشان در کتاب آمده و به بعضی آراشان اشاره شده هرگز فکر نمیکردند که بااندیشهها و آرا آنان بتوان مسائل فوتبال را توضیح داد. (...)»
تنوع موضوع در این کتاب خیلی زیاد است
حسن شیخرضایی، سخنان خود را با مقدمه خیلی کلی برای افرادی که با کتاب آشنا نیستند، آغاز کرد و گفت: کتاب فوتبال و فلسفه با زیر عنوان ذهن زیبا، بازی زیبا مجموعه ای از 31 یادداشت است. این کتاب نوشته تد ریچاردز و ترجمه عیسی عظیمی توسط نشر مرکز به چاپ رسیده است.
او با بیان اینکه تقریبا تمام افرادی که مطلب را نوشته اند به نحوی در عالم آکادمیک فلسفه، سمتی دارند؛ اظهار داشت: تقریبا نقطه مشترک آنها این است که همه در فوتبال سابقه کار دارند؛ خیلیها بازیکن یا داور بودند یا تیم داشتند و به شکل نیمه حرفهای در فوتبال سررشتهای داشتند. نحوه چینش کتاب که در فصول مختلف تنظیم شده است، هماهنگ با آرایش بازی فوتبال است. هفت مقاله اول که در نیمه اول نوشته شده، درباره طبیعت و ماهیت بازی فوتبال است و با سه مقاله با عنوان «قوانین نانوشته»، بین دو نیمه استراحت انجام میشود و در نیمه دوم به «بازی زیبا» میپردازد. وقت اضافه اول چهار مقاله درباره مفهوم «هواداری» دارد و در وقت اضافه دوم درباره «فوتبال و جامعه» پنج مقاله نوشته شده است و در پایان ضربات پنالتی است. طبعا تنوع موضوع در این کتاب خیلی زیاد است.
دیدگاه من با نویسنده این کتاب متفاوت است
حمید علیدوستی که علاوه بر سابقه حرفهای فوتبال، کتابخوان حرفهای و علاقمند به ادبیات و فلسفه است، سخنران دیگر این مراسم بود. او گفت: خیلی سخت است که در فضای کوچکی درباره فوتبال با ابعاد گسترده آن صحبت کرد. کتاب و فوتبال دو مقوله عجیب است که از کودکی با من عجین بود. کتاب را خواندم، نوشتهای که که از نگاه هواردار به فوتبال نگاه میکند با کسی مانند من که نیم قرن با فوتبال بودم، تفاوت دیدگاهی دارد.
وی در ادامه فوتبال را یک ورزش ساده خواند و توضیح داد: زمین مستطیل سبز است که همه عدالتی در اشکال هندسی آن وجود دارد، یک داور قضاوت میکند و دو قسمت 45 دقیقه ای و دو توپ دارد. این سادهترین ورزشی است که هرکسی میتواند شروع کند چون اگر همان توپ را داشته باشد دیگر زمین مهم نیست و همه جا میتواند این ورزش را انجام دهد.
علیدوستی با اشاره به تاثیر عنصر شانس در بازی فوتبال، افزود: چیزی که فوتبال را برای من عجیب میکند این است که فوتبال با چرخش سکه اتفاق میافتد، چرخش سکه یعنی قرعه و اگر به ابعاد گسترده به آن نگاه کنیم برای مثال در جام جهانی، تیمها در قرعههای مختلف قرار میگیرند و مبحث شانس را وارد فوتبال میکنند، وقتی نیروی پنهان و مرموز شانس وارد فوتبال میشود، مسائل متافیزیکی وارد این بحث شده است، این یکی از مباحثی است که درباره آن مطالعه کرده ام و دوست داشتم بدانیم که این شانس چقدر در رشد و توسعه فوتبال دخیل است و توانایی و پتانسیل فوتبال چقدر مهم است.
وی با اشاره به سیر تکوین پیشرفت فوتبال گفت: فوتبال مانند تمام موارد مدرنیته دیگر، از سادگی به پیچیدگی رسیده است. همبستر با شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، این فرآیند به جلو آمده و شرایط به این صورت است که تاکتیکهای مختلف در راه به وجود آمدن یک تیم برای رسیدن به پیروزی، باید چه مواردی را طی کند. اینجا بحث علم و دانش مطرح و فوتبال به پدیدهای تبدیل شد که مسائل دانش به آن اضافه میشود. ما فوتبال علمی نداریم وفوتبالی داریم که از تمام علوم در جهت پیشترفت استفاده میکند. پس به این ترتیب فوتبال صاحب اندیشه شد شاید علاقهمندی من به فلسفه از همینجا باشد.
در فوتبال مردم را داریم
عیسی عظیمی، مترجم کتاب درباره ضرورت ترجمه کتاب توضیح داد، وی گفت: به عنوان روزنامه نگار غیرحرفهای، کسی که از این راه پول در نمیآورد. در جریان نوشتن همیشه یکسری خلا داشتیم. حتما اگر میخواستیم کار جدی کنیم نیاز به منبع داشتیم که در دسترس نبود. من به عنوان روزنامهنگاری که شغلم این کار نبود میتوانستم بگردم و مطالب را پیدا کنم ولی دوستانی که کار حرفهای میکنند به سبب سرعتی که باید چاشنی کار شود، نمیتوانستند این زمان را صرف هر مقاله کنند. این متن دقیقا گمشده سالیان من بود به محض برخورد کردن به آن جواب سوالات سالیان خود را پیدا کردم.
وی افزود: در فوتبال اساسا با این موضوع مواجه هستیم که میگویند هیاهوی بسیار برای هیچ! به شخصه با این موضوع مخالف بودم و فکر کردم از طریق این کتاب میتوان خلاف آن عمل کرد. در فوتبال سرمایه هایی داریم که کاملا بکر است، در فوتبال مردم را دارید اینطور نیست که فراوانی مخاطب لزوما به معنای در دسترس بودن مساله نیست بلکه فرصتی است تا از طریق عمق بخشیدن، خوراک فکر آنها تامین شود. این فرصت قطعا در فوتبال هست و برای من انگیزه مهمی برای ترجمه کتاب بود.
نخستین کتابی که به نحوی کلاسیک به فلسفهورزی درباه فوتبال پرداخته است
حمیدرضا ابک، سخنران دیگر این مراسم بود، او با جدی خواندن این کتاب گفت: نخستین کتابی که به نحوی کلاسیک به فلسفهورزی درباه فوتبال پرداخته است. هشت سال قبل روزنامه شرق ویژهنامه فلسفه فوتبال را منتشر کرده بود. در کتاب مقالات متفاوتی است شاید دقیقا به این دلیل که قصد نویسنده آن فلسفیدن درباره فوتبال بود. چند مقاله دچار نقدهای جدی اند ولی از نظر مضوعی که مطرح کرده اند خوب اند. بعضی از مقالات واقعا درخشان اند مقالهای درباره آینده رباتها و فوتبال نوشته شده که واقعا درخشان است. به عنوان خواننده فکر میکنم مجموعه کتاب کار خیلی خوبی که در چند موضوع گرفتار قوانین مبدا شده بود.
ابک در پاسخ به اینکه مخاطب این کتاب کیست؟ توضیح داد: در حوزه فوتبال بعید میدانم که فوتبالیستها این کتاب را بخوانند، توصیه هم نمیکنم، اصلا چرا بخوانند. منتقدان و ورزشینویسان هم فکر نمیکنم که این کتاب را بخوانند، خواندن این کتاب جز وظایف آنها نیست و میتوانند بدون خواندن آن به صورت موفق به کار خود ادامه دهند. اهل فلسفه هم اگر فوتبال دوست داشته باشند یا پنهان میکنند، یا بیان نمیکنند. دستهای مانند علیدوستی که همواره کنار کار فوتبال دغدغه فرهنگی داشتند و یکسری اهل فلسفه که از ماورا طبعه عبور کرده اند مخاطبان این کتاب هستند.