کتاب «قطره محال اندیش/ گفت و گزار سپنج» نویسنده محمود دولتآبادی در سال 1383 توسط نشر چشمه به چاپ رسید.
به گزارش رویداد فرهنگی، محمود دولتآبادی در بخشی از کتاب از پشیمانیای میگوید که در برخورد با صمد بهرنگی داشت و نادم از نشکستن سکوت در برخورد با او است. از شناخت صمد در زندگی و نیاز به نوشتن داستانها برای آموزش طریقه زیستن به کودکان مینویسد. صمد را میستاید که با زندگی کودکان سودا نکرد و در جهت رشد خصایل انسانی آنها کوشید و از مقلدانی که زمینه سوداگری را در نوشتن «داستان کودک» یافتند و فروختند، رنجید!
در قسمتی دیگر دیداری با دراویش فرقه قادریه در سنندج و دانستن اینکه دو فرقه موجود در تصوف، قادریه و نقشبندیه، میگوید. فرقه نقشبندیه که دراویش توانگر اند و فرقه قادریه که از مردم عادی و زحمتکش جامعه تشکیل شده اند میگوید.
دگربار از ابتذال میگوید و اینکه با مبتذل نویسان اگر از ابتذال بگویید و آن را نقد کنید آن را شدیدتر نقد خواهند کرد، به صورتی که خود را مقابل آن میدانند ومیبینند. از آشفته بازار نام یا نان استقبال میکنند، اگر از انتشار «نوشتههاشان» جلوگیری شود، نام و در صورت دیگر نان میبرند! با دروغ میخواهند با دروغ دیگری بستیزند ولی نمیدانند که ادبیات باید با راستی به جنگ دروغ برود نه با دروغ، در غیر اینصورت دیگر ادبیات نیست!
در جواب سوالات سهگانه دولتآبادی از مشکلات حاکم بر جامعه کتاب میگوید: از مشکلات مجوزها، مشکلات با ناشرین، از تامین کاغذ دولتی (برای مناسبتر درآمدن قیمت)، مشکلات نشر و...
از همه بدتر بازار آشفته سرقت ادبی، از فیلمنامهای که به تلویزیون میدهد و بابتش پیش پرداخت هم میگیرد. از اینکه چندین سال ساخت فیلم متوفق میماند و در نهایت فیلمنامه با تغییرات جزئی اکران میشود. از اینکه صدای اعتراض نویسنده به گوش مسئولین نمیرسد واگر هم میرسد با حمایت سارق پیگیری نمیشود.
در کتاب، دولت آبادی درباره ترس بیمورد از چاپ و پخش کتاب با تاخیر و تغییر مدیریت میگوید. از برخورد سلیقهای با همه چیز توسط افرادی که به علتهای مختلف این روند را ادامه میدهند.
دولتآبادی در مقالات مندرج در کتاب، کتاب و جامعه کتاب را به چالش میکشد و به بررسی دانشمندانه که به 50 سال نوشتن تکیه دارد میپردازد.
قسمتی از متن کتاب
قصهای کودکانه برای بزرگسالان
آری روستایی ما در ایران،به خصوص با هوشیاری کم نظیری توانسته است زندگانی خود را در طول تاریخ فجیعاش تا به امروز ادامه دهد. او حتی بیش از محدوده زندگانی و کار خود دانا است، پیش از این -و هنوز هم- مخاطبان عمده حکومتها روستائیان بوده اند. از این رو روستایی ما «شم» سیاسی دارد، اگرچه این شم سیاسی همیشه جهت مثبت نداشته باشد. این نه از نبوغ ذاتی روستایی، که از ضرورت رابطه او یا زندگانی ناشی میشود. برای وکیل شدن، برای مالیات گرفتن، برای تقویت نیروهای نظامی، برای صورت بندیهای جدید تولیدی، ناگزیر به روستایی رجوع میشود.
تماسهای اقتصادی روستایی با پیلهوران و با تاجران، او را در جریان مناسبات اقتصادی قرارمیدهد (آیا من و نویسنده هستی همین الان میدانیم؟ چرا تولید غلات روز به روز دارد کاهش مییابد؟ نمیدانم اما روستایی در عبارت ساده میتواند تعریف دقیق از این نکته به ما بدهد.) بنابر این اگر روستایی آن چیزهایی که نویسنده یادگرفته، نمیداند، دلیل نادانی او نیست. او همه چیز مربوط به زندگانی خود را میداند، جز اینکه انتلکتوئلها چه درباره او میبافند!