شهسواری از عملکرد آموزش و پرورش و خانوادهها در ترویج کتابخوانی کودکان و نوجوانان انتقاد کرد.
به گزارش خبرنگار رویداد فرهنگی، محمدحسن شهسواری، نویسنده و منتقد ادبی در نشست گفتگو در کتابفروشی چشمه پریس درباره حرفه نویسندگی به گفتگو پرداخت. وی در این دیدار درباره راههای مختلف نویسنده شدن و تاثیر تدریس داستاننویسی صحبت کرد.
شهسواری در صحبتهایش از عملکرد آموزش و پرورش خانوادهها در ترویج کتابخوانی در کودکان و نوجوانان انتقاد کرد و در پایان این دیدار، بخشی از کتاب در حال نگارشش را برای حاضرین خواند.
ادبیات نیاز به یادگیری ندارد
محمد حسن شهسواری صحبتهایش را با بیان اینکه نویسندگی نیاز به کلاس و یادگیری آکادمیک ندارد شروع کرد. وی گفت: تاریخ هنر به ما نشان داده است که برخی از هنرها مانند موسیقی و نقاشی بدون استاد و آموزش قابل یادگیری نیستند، در حالی که تاریخ ادبیات به ما نشان داده است که نوابغ نیازی به یادگیری از استاد را ندارند. اگر کسی بتواند به طور خلاقانه ادبیات بخواند، طی فرآیند انباشت میتواند بر ادبیات تسلط داشته باشد.
شهسواری فرایند انباشت را مطالعه حجمی از کارهای گذشته به صورت خلاقانه توصیف کرد و گفت: فرایند انباشت به این معناست که شما به صورت خلاقانه کارهای خوب را میخوانید تا اینکه نقاط قوت این کارها ملکه ذهن شما و وارد ناخودآگاه شود.
وی ادامه داد: برای نویسندگی کلاسی وجود ندارد ولی همه نویسندگان بزرگ تاریخ در درک سنت ادبی گذشته خود استاد بودند. آموزش درواقع از طریق فرآیند انباشت است. مگر داستایفکی کلاس رفت؟ مگر تولستوی کلاس رفت؟ مگر حافظ کلاس رفت؟ حافظ هیچ وقت کلاس نرفت ولی شغلش تدوین دواوین ادبا بود و به همین دلیل بر سنت ادبی مسلط بود.
آموزش نویسندگی از غرب اغاز شد
نویسنده «حرکت در مه» درباره آموزش داستان نویسی گفت: شروع آموزش داستاننویسی از غرب و امریکا است. از زمانی که با ظهور سینما، نوشتن صنعتی شد، آموزش آن کم کم جا افتاد. مقاومت در برابر آموزش داستاننویسی از اوایل قرن بیستم شکسته شد و اکنون در امریکا یک نویسنده نیست که حداقل یک دوره آموزشی، یا یک کارگاه شرکت نکرده باشد.
وی افزود: من از سال 1386 کلاس های داستاننویسی ام را شروع کردم و تعداد رمانهایی که از کلاسهای من بیرون امده حدود 70 رمان است. در این 10 سال، در کشور در بدترین سالها 50 رمان و در بعضی سال ها 180 تا رمان چاپ شده است.
شهسواری درباره انتقاداتی که بر اساس تاثیر منفی کارگاهها وارد میشوند گفت: این تصور اشتباه است که یک عده نوابغ وجود دارند و این نوابغ اگر از خانهشان بیرون نیایند نویسنده میشوند ولی اگر بروند به کارگاه نویسندگی این طور نمیشود.
هنر خلق نیست، کشف است
شهسواری به کتاب «حرکت در مه» اشاره کرد و گفت: همان طور که در کتابم نوشتهام، ما سه نظریه داریم درباره اینکه چطور یک نفر نویسنده میشود. اولین نظریهای که مطرح میشود و در ایران هم خیلی طرفدار دارد، نظریه تجربه زیسته است. این نظریه بر این باور است که یک نویسنده میبایست چیزی را که مینویسند را زندگی کرده باشد. عموم نویسندهها تجربه زیسته خوبی داشتهاند ولی بسیاری از انسانهایی که زندگیهای بسیار عجیبی داشتند، با اینکه تلاش هم کردند ولی نویسنده خوبی نبودند.
وی ادامه داد: نظریه دوم استفاده از ذخیره عاطفی است. این نظریه بر این باور است که لزومی ندارد که شما آن چه را میخواهید بنویسید، زندگی کرده باشید ولی نویسنده باید آن را در درون خود احضار کند. این نظریه، تجربه زیسته را نقض میکند. به طور مثال دو تن از نویسندگان بزرگ دنیا، شکسپیر و گوته مانند حافظ از شهر خودشان هم بیرون نیامدند.
وی نظریه سوم را بر اساس این نظریه دانست که «هنر خلق نیست، کشف است» و گفت: نظریه سوم ارتباط برقرار کردن با جهان خیال است. ریشه این نظریه متعلق به میکلآنژ است. در تاریخ هنر، داستانی میگویند میکلآنژ روزها در کوهها به سنگها نگاه میکرد و اعتقاد داشت که مجسمهای که میخواهد بسازد در یکی از این سنگها وجود دارد و او فقط نیاز دارد آن سنگ را پیدا کند و اضافات را بتراشد.
نویسندگی به جنسیت برنمیگردد
این نویسنده معاصر تاثیر جنسیت بر نویسندگی را اندکی دانست و خصوصیات شخصیتی را مهمتر خواند. شهسواری در این باره بیان کرد: طبق آمار هر کسی مقداری از شخصیت یک مرد و زن را در خود دارد. ما میتوانیم طبق آمار زنانگی و مردانگی را روشن کنیم. حدود 60 تا 70 درصد زنها وقتی میخواهند تصمیمی بگیرند باید به آن موضوع نزدیک شوند. تصمیمهای آنها بر احساسی و بر اساس ویژگیهای اخلاقی است ولی 30 تا 35 درصد زنها این چنین نیستند. در مردها 60 تا 70 درصد بیشتر براساس دریافتهای فکری و عقلانی تصمیم میگیرند.
وی ادامه داد: بعضی خصوصیتها مانند درونگرایی و برونگرایی کاملا مساوی تقسیم شده است. اندکی تفاوتهای شخصیتی زنان و مردان وجود دارد ولی به آن اندازه نیست که بتوانیم به راحتی تقسیمبندی بکنیم. اما درجامعه این طور نیست. کنترلهای اجتماعی برخی خصوصیتها در زنان را تقویت و تنبیه میکند و برخی خصوصیتها را در مردان.
شهسواری زنها را سلطان رمانس نویسی توصیف کرد و اظهار داشت که زنها آگاهی پراکنده دارند و این باعث میشود که بتوانند داستانهای رمانس را بهتر از داستانهای معمایی بنویسند.
اندکی از نویسندگان دنیا ثروتمند است
شهسواری در پاسخ به سوال خبرنگار رویداد فرهنگی درباره گفته اخیرش مبنی بر این که 20 تا 25 درصد مردم استعداد نویسندگی دارند، گفت: 20 تا 25 درصد مردم شهودی هستند. این یک واژه است که در تیپشناسی بریگز مایرز استفاده میشود. یک روانشناس نویسندههای مختلف دنیا را ا رزیابی کرده است و به این نتیجه رسید که دو تیپ شخصیتی وجود دارند که در جهان واقع پنج درصد انسانها را تشکیل میدهند، اینها 24 درصد نویسندهها را تشکیل میدهند. این پژوهش را در جامعه امریکا انجام شده است. همین آمارها نشان میدهند که تعداد نویسندگانی که شهودی نیستند اندک است.
وی این تصور که در امریکا که بزرگترین صنعت نشر دنیا را دارد، نویسندهها همه ثروتمند هستند را کاملا اشتباه خواند و گفت: 80 درصد نویسندهها در امریکا، درآمدشان از نویسندگی زیر خط فقر است. در بهترین حالت شغل دوم یا سوم است.
آموزش و پرورش و خانوادهها به کتابخوان شدن کودکان کمک نمیکنند
شهسواری ایجاد درآمد از صنعت نشر و رماننویسی را مستلزم دو ویژگی دانست. این دو ویژگی نوشتن داستانهای جذابتر از طرف نویسندهها و ترویج کتابخوانی میان مردم هستند.
نویسنده رمان «شهربانو» از عملکرد دو نهاد آموزش و پرورش و خانوادهها در ترویج کتابخوانی انتقاد کرد و گفت: کاملا ثابت شده است که عادت کتابخوانی باید از کودکی و نوجوانی شروع شود. این عادت باید از کودکی و نوجوانی شکل گیرد. دو مکان کودک میتواند کتابخوان شود؛ در مدرسه و در خانه. شما از پدر مادری که حتی روزنامه ورزشی نمیخواند چه انتظاری دارید؟ از معلمی که حتی بچه ها را منع می کند که کتاب درسی های دیگر را بخوانند چه انتظاری دارید؟ دو نهاد مهم ترویج کتابخوانی که خانواده و مدرسه است، تمام تلاششان را میکنند که بچه ها کتابخوان نشوند.
وی درباره جایگاه سبک رماننویسی ادبی در آینده جوامع گفت: مارشال مک لوهان نظریهای دارد که میگوید وقتی یک رسانه جدیدی روی کار میآید، رسانه های قبلی را از بین نمیبرد، آن ها را تصحیح می کند. هر رسانه سه وظیفه دارد: آموزش، سرگرمی، اطلاع رسانی. رماننویسی در دورانی که رسانههای دیگری نبود همه این وظایف را داشت ولی اکنون تنها وظیفه آموزش را دارد زیرا که دیگر رسانه کارهای دیگر را میکنند.
شهسواری در پایان بیان کرد: رمان به زودی یک کالای لوکس میشود. همان طور که شعر در همه جای دنیا کالای لوکس شد. رمان نویسی تا یک دهه به نوشتن داستانهای بازیهای کامپیوتری مشغول میشوند و داستانهای فاخر یا ادبی به عنوان کالای لوکس برای عده کمی از مخاطبان نوشته میشوند.
- نشر چشمه /
- پریس /
- محمدحسن شهسواری /
- حرکت در مه /