سیصدو هفتمین سلسله شب بخارا را به فیلسوف نامآور این قرن فردریش نیچه اختصاص یافت.
به گزارش خبرنگار رویداد فرهنگی، در شب «نیچه و جهان ایران» داریوش شایگان، غلامحسین ابراهیمی دینانی، حامد فولادوند و نیچه شناسانی چون جولیانو کامپیونی، ایزا چیانی(ایتالیا)، دوریان آستور، مریم کریشی (فرانسه)، که از این سو ر وآن سوی جهان برای شرکت در این جلسه آمدند و استادان موسیقی امیرعلی و افشین قریشی حضور داشتند.
این شب در دو قسمت برگزار شد، به صورتی که قسمت دوم آن صبح و بعد از ظهر روز یکشنبه در محل موسسه لغتنامه دهخدا برگزار خواهد شد. در نشست فردا س.ح. کاشانی، ج، کامپیونی، م. کریشی، دو آستور، م. هوشنگی، د.شایگان و ح. فولادوند سخنرانی خواهند داشت.
در ادامه علی دهباشی، مدیر مجله بخارا قسمتی از متن آشوری را خواند:
« نیچه، سعدی، و حافظ
نامِ سعدی و حافظ گویا تنها نامهایى باشند که از ایرانِ دورهی اسلامی در نوشتههایِ نیچه آمده است. در مجموعه آثارِ نیچه در پارهیادداشتى یک نکتهپردازی از سعدی نقل شده که ترجمهِ آن چنین است: «سعدی از خردمندى پرسید که اینهمه [حکمت] را از که آموختی؟ گفت، از نابینایان که پای از جای برنمیدارند مگر آن که نخست زمینِ زیرِ پایشان را با عصا بیازمایند.» این نکتهاى ست که سعدی از زبانِ لقمان— نمادِ افسانهایِ خردمندی در ادبیاتِ عربی و فارسی— در دیباچهی گلستان میگوید: ‘لقمان را گفتند، حکمت از که آموختی؟ گفت، از نابینایان که تا جای نبینند پای ننهند.» نیچه از این نکتهپردازی هیچ تفسیرى نکرده است، امّا، بر اساسِ فلسفهی نیچه، میتوان گفت که این سخن نمودار خردمندی اى پرواگر و آهستهرو است؛ خردمندیِ «نابینایان»، که خردمندیِ نیچه ای درست رویارویِ آن میایستد، یعنی خردمندیِ بینایِ بیباکى که «آری» گویان میشتابد و خود را به دلِ زندگی و خطرهایِ آن میافکند، و از «شتافتن لذّتى شیطانی» میبَـرَد.
امّا نیچه یکى از نمونههایِ عالیِ خردمندیِ بینایِ «دیونوسوسی» خود را در حافظ مییابد نامِ حافظ ده بار در مجموعه آثارِ وی آمده است. بیگمان، دلبستگیِ گوته به حافظ و ستایشى که در دیوانِ غربی–و–شرقی از حافظ و حکمت «شرقیِ» او کرده، در توجّهِ نیچه به حافظ نقشى اساسی داشته است. در نوشتههایِ نیچه نامِ حافظ در بیشترِ موارد در کنارِ نامِ گوته میآید و نیچه هر دو را به عنوانِ قلّههایِ خردمندیِ ژرف میستاید. حافظ نزدِ او نماینده آن آزادهجانیِ شرقی ست که با وجدِ دیونوسوسی، با نگاهى تراژیک، زندگی را با شورِ سرشار میستاید، به لذّتهایِ آن روی میکند و، در همان حال، به خطرها و بلاهایِ آن نیز پشت نمیکند (بلایى کز حبیب آید، هزار–اش مرحبا گفتیم!) اینها، از دیدِ نیچه، ویژگیهایِ رویکردِ مثبت و دلیرانه، یا رویکردِ «تراژیک»، به زندگی ست.
در میانِ پارهنوشتههایِ بازمانده از نیچه، از جمله شعرى خطاب به حافظ هست: «به حافظ. پرسشِ یک آبنوش.»
آن میخانه که تو از بهرِ خویش بنا کردهای
گُنجاتر از هر خانهاى ست،
میاى که تو در آن پروردهای
همه–عالم آن را دَرکشیدن نتواند.
آن پرندهاى که [ناماش] روزگارى ققنوس بود،
در خانه میهمانِ تو ست،
آن موشى که کوه زاد،
همانا——خود تو ای!
همه و هیچ تو ای، می و میخانه تو ای،
ققنوس تو ای، کوه تو ای، موش تو ای،
تو که هماره در خود فرومیریزی و
هماره از خود پَر میکشی—
ژرفترین فرورفتگیِ بلندیها تو ای،
روشنترین روشنیِ ژرفاها تو ای،
مستیِ مستانهترین مستیها تو ای
——— تو را، تو را —— با شراب چه کار؟»
نیچه را نمیتوان تعریف کرد
غلامحسین ابراهیمی دینانی، سخنران دیگر این شب بود، او با اشاره به اینکه بیشتر آثار خود را در زمینه اسلامی کار کرده است و در این شب میخواهد درباره نیچه صحبت کند، با یک شعر فارسی سخنان خود را آغاز کرد و نیچه را مصداق آن خواند: «آن نقطه که هست در میان جانم/ پرگار صفت همیشه سرگردانم» درباره نیچه صحبت کردن سخت است، نیچه تنها فیلسوفی است که نمیتوان او را تعریف کرد. از هر فردی میتوان تعریف داد، که میزان و قاعدهای داد تا جایی که درباره نیچه میدانم حد و حدود برای او نمیتوان تعیین کرد.
دینانی با اشاره به جنگی که 14 قرن است بین اشاعره و معتزله ادامه دارد، گفت: این جنگی بین عقل و اراده است. معتزله عقلگرا هستند، اشاعره درباره اراده خدا صحبت میکنند. «خواستن و دانستن» همه افراد چیزهایی را میدانند، همیشه خواستنها و دانستنها برابر است یا گاهی اختلاف پیدا میشود؟ گاهی میخواهد و نمیداند و گاهی میدانید و خواستن بیشتر میخواهد. جنگ ببین خواستن و دانستن در تمام انسانها وجود دارد.
این فیلسوف در بیان شباهتها و تفاوتهای نیچه و کانت بیان کرد: نیچه و کانت هر دو آلمانی هستند. کانت معلم اخلاق و بر این اعتقاد است که راست بگو هرچه باشد. نیچه میگوید از حرفهای کانت بوی خون و شمشیر میآید. کانت درباره عقل حرف میزند ونیچه از اراده سخن میگوید. خواستن تندتر میرود یا دانستن؟ نیچه از خطر نمیترسد و با خطر زندگی میکند، زندگی عافیت طلبی است یا خطر؟ تراژدی یا کمدی است یا هیچ کدام؟ چون نیک بنگرید زندگی تراژدی است و نیچه به این تراژدی آگاه است. در یک کلمه نیچه ماجراجوست. فیلسوف ماجراجوست، ابن سینا ماجراجوست. فیلسوفی که ماجراجو نیست، متلکم است، در حد یک متلکم تنزل میکند. این ماجراجویی در نیچه به اوج میرسد. هر پدیده تاریک و روشن است.
دینانی در تعریف نیچه به بعد تاریک او اشاره کرد و اظهار داشت: نیچه دنبال آگاهی مرموز است، محاسبات ریاضی نمیکند و ریسک میکند. گاهی حافظ به نیچه نزدیک میشود ولی حافظ، عارف است، از نیچه هم میتوان گاهی تفسیر عارفانه و ملحدانه کرد. جایی که نیچه به حافظ نزدیک است « شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل/ کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها، نیچه و حافظ حرف خودشون را گفتند که در وسط دریا دست و پا میزنند.
نیچه چرا درباره زردشت نوشته است
حامد فولادوند، با اطلاعرسانی درباره ادامه شب بخارای نیچه که در موسسه دهخدا برگزار خواهد شد، سخنان خود را آغاز کرد و گفت: چرا عنوان نیچه و جهان ایران را برای این نشست انتخاب کردیم چون میخواستیم گفتگویی با متخصصین بینالمللی آغاز و سعی کنیم به پرسشی پاسخ گوییم که نیچه چرا درباره زردشت نوشته است در صورتی که پیامبران دیگری نیز وجود داشتند. پاسخ دقیق نداریم ولی امیدواریم در 48 ساعت آینده پاسخهای قابل قبولی را در اختیار مخاطبان بگذاریم.
این محقق و مترجم با بیان اینکه بعضی از متخصصین قدیم نوشتند که نیچه برای اینکه مد بود درباره زراتوسترا پژوهش کرده است، گفت: در بررسیهایی که انجام دادم دیدم که گرایشهای خاصی در این انتخاب وجود داشت. نیچه مطالعات مختلفی کرده، چهار جلد درباره خاورمیانه و ایران نوشته کرده است؛ نشان میدهد دیونسوس خدایی است که خدایی ایرانی است و یونانیها آن را یونانی میکنند.
نیچه معتقد به بازگشت ابدی همان است
داریوش شایگان، فیلسوف درباره مفهوم بازگشت ابدی که موضوع سخنرانی او در نشستی است که در موسسه دهخدا برگزار خواهد شد، توضیح داد: نیچه معتقد به بازگشت ابدی همان است یعنی من و شما دوباره برمیگردیم و میلیارها سال ادامه خواهد داشت، خیام هم مثل نیچه دنیای نوافلاطونی را وارونه کرده است و سوار آسانسور نیست و به بازگشت حوادث و موقعیتها اشاره میکند که همواره تکرار میشوند.
همزمان با برگزاری شب نیچه، داریوش آشوری دو متن برای دهباشی فرستاد که متون دهباشی برای حضارخوانده شد:
عنوان مقاله من، که قرار است بخوانی، و باید همانی باشد که در کتابِ پرسهها و پرسشها هم به چاپ رسیده، نیچه و ایران است نه «نیچه در ایران» که اعلام کردهای. این ترجمه مقالهای ست که من در اصل به زبان انگلیسی برای «دانشنامه ایرانیکا» یارشاطر نوشتهام و در نسخه آنلاینِ آن منتشر شده است. ولی من مقاله دیگری هم با عنوانِ «به خانه بازآمدنِ زرتشت. نیچه در ایران» هم نوشته ام که به فارسی در نیامده است. این مقاله را من برای سمیناری در آرشیو نیچه در وایمار، آلمان، نوشتهام که در سال 2002 برگزار شد و از شانزده مقاله که در آن سمینار عرضه شد هشت مقاله برگزیده شد و نر کتابی به دست هاراسوویتس، ناشر آلمانی، در سال 2006 در شهر ویسبادن، منتشر شده است. عنوانِ آن سمینار «کارکردِ زیرزمینیِ دینامیت» بود و از آن عبارت نیچه گرفته شده بود که میگوید، «من بشر نیستم. من دینامیت ام.» با دعوتِ مترجمان نیچه از شانزده کشور میخواستند ارزیابیای شود از اثرگذاری نیچه در این سو و آن سوی جهان. و مرا هم به عنوانِ مترجم ایرانی او دعوت کرده بوده بودند. عنوانی که من برای این مقاله برگزیده ام با الهام از فصلِ «به خانه بازآمدن» در بخشِ سوم چنین کفت زرتشت است. مقاله من به زبان انگلیسی بر روی اینترنت با این آدرس یافتنی ست. یادآوری میکنم که دویا سه بار تَرانویسیِ واژه «مغ» به حروف لاتینی غلط از کار درآمده است که برایام مایه شگفتی ست و شاید خطای ویراستارِ مقاله بوده است و نمیتواند خطای من بوده باشد.
هیچ یادم نبود که این مقاله سالها پیش در بخارا چاپ شده بوده است. باری، عنوان اصلی مقاله به انگلیسی در دانشنامه ایرانیکا Nietzsche and Persia ست. در کتاب پرسهها و پرسشها هم با عنوانِ «نیچه و ایران» چاپ شده. نمیدانم چه شده که در بخارا با عنوانِ «نیچه در ایران» چاپ شده است. باری، متن مقاله در بخارا همان است که در کتاب آمده، اما بهتر است که شما مقاله را با عنوانِ «نیچه و ایران» بخوانید و، بر اساس یادداشتی که امروز برای شما فرستادم، در مقدمه اشارهای به مقالهی «نیچه در ایران» بکنید که در آن کتاب در آلمان به چاپ رسیده است. آن مقاله روایتِ سه دگرگونی چهره زرتشت در تاریخ ایران است. نخست دوره پیامبری زرتشت و رسمیت یافتنِ دین زرتشت در ایران ساسانی، سپس محو شدنِ تدریجی نام او در دورهی تاریخ اسلامی. و دوره سوم بازگشت نام او به عنوان چهرهی بزرگ افسانه ای و تاریخی در دوران مدرن همراه با ناسیونالیسم ایرانی پس از انقلاب مشروطه. به همین دلیل توچه ویژه گروهی روشنفکران مدرن ایران به چنین گفت زرتشت نیچه، بهویژه به خاطر نام زرتشت بر آن.
همچنین در ادامه برنامه متنی که آشوری برای نیچه نوشته است توسط مدیر مجله بخارا خوانده شد.
در پایان شب، متن فارسی آشوری که قسمتی از چنین گفت زردشت به چهار زبان خوانده شد.لیلا فولادوند فارسی این متن را خواند :
«در هوای تاریک روشن، آنگاه که آرام بخشی شبنم، نادیده و ناشنیده بر زمین فرو میبارد زیرا شبنم آرامبخش چون همه آرامبخشان مهربان کفشهایی نرم به پا دارد، به یاد داری ای دل تفته که روزگاری چه سان تشنه بودی؟ تشنه سرشکهای آسمانی و چکههای شبنم سوخته و تشنه و خسته . آن زمان که بر گذرگاههای زرد مرغزار نگاه شرارتبار خورشید شامگاهی از خلال درختان تاریک گرد تو میدوید، نگاههای کور کننده، شعلهور و آزارگر خورشید آنان پوزخند زنان چنین گفتند. تو خواستار حقیقتی؟ نه تنها یک شاعر یک جانور مکار، شکارگر و کمینگیر که باید دروغ بگوید، که باید خواسته و دانسته دروغ بگوید. آزمند شکار با نقابی رنگارنگ خود نقاب خویش، خود شکار خویش. این خواستار حقیقت/ نه تنها یک دیوانه، یک شاعر، رنگین گفتاری که از درون نقابهای دیوانه فریادهای رنگارنگ بر میکشد.»
لطفا در صورت امکان فایل این مراسم ها را به صورت پادکست بارگذاری فرمایید. برای ساکنین شهرهای غیر از تهران و افرادی که در زمان پخش زنده ممکن است دسترسی به رادیو نداشته باشند بسیار مفید است. با سپاس