در جلسه نقد و بررسی کتاب «خواب باران» جذابیتهای این کتاب بهگونهای عنوان شد که خواننده و منتقدان را از توجه به مشکلات جزئی آن بازمیدارد.
به گزارش خبرنگار رویداد فرهنگی، کتاب «خواب باران» اثر وجیهه سامانی یکشنبه 29 مردادماه سال 1396 با حضور این نویسنده و سهیلا عبدالحسینی منتقد، در کتابخانه عمومی پیروزی نقد و بررسی شد.
در ابتدا وجیهه سامانی، درباره این کتاب بیان کرد: رمان «خواب باران» داستانی با مضمون دینی، اجتماعی اخلاقی است که در پسزمینه داستانی عاشقانه شکل میگیرد و به معضلات روز جوانان مثل فقر فرهنگی، فقر اقتصادی، اعتیاد، خودکشی و ازدواج جوانان میپردازد.
وی ادامه داد: شخصیت اصلی داستان دختر جوانی به نام هما است که قرار گرفتن در تنگناها و مشکلات زندگی، او را به سمت خودکشی سوق میدهد و داستان از جایی شروع میشود که خانوادهای این دختر را نجات میدهند و او دوباره به زندگی برمیگردد.
سامانی عنوان کرد: داستان این کتاب را سالها قبل البته نه با این حجم و اندازه نوشته بودم، وقتی دوستان در انتشارات آن را قابل چاپ دیدند از من درخواست بازنویسی کردند و در بازنویسی مجدد به حجم فعلی رسید.
خوشبختانه در سه الی چهار ماهی که کتاب «خواب باران» به بازار عرضه شده است (از سیامین دوره نمایشگاه کتاب تهران تاکنون) بازخوردهای خوبی را از مخاطبان دریافت کردم و خدا را شاکرم که کار من دیده شده است و جوانان هم ارتباط خوبی با آن برقرار کردهاند.
چرا فصل آتش در کتاب کوتاه و فصل گلستان، بلند است؟
در این مراسم نویسنده و منتقد کتاب به سوالات و انتقادات حاضران شرکتکننده درباره کتاب «خواب باران» پاسخ دادند. وجیهه سامانی عنوان کرد: «خواب باران» کنایه از این بود که هما (شخصیت داستان) از خوابی به لطافت و آرامی باران بیدار میشود و به زندگی خود برمیگردد.
وی فصل آتش کتاب را فصلی تند و با ریتم سریع دانست و اظهار داشت: اگر به کلیت زندگی خود نگاه کنیم شاید مشکلات و سختیها یک فصل کوتاهی باشد اما ما برای همان فصل کوتاه تاب نمیآوریم و همواره احساس میکنیم زندگی ما باید روی یک خط صاف و بدون ناهمواری ادامه داشته باشد.
نویسنده کتاب «خواب باران» بیان کرد: فصل آتش کوتاه بود چون اگر به نعماتی که خدا به ما داده نگاه کنیم، مشکلات در برابر آنها بسیار کم است، فصل گلستان طولانی بود چون نهایتا به گلستان میرسیم و این دو فصل مقدمهای بود برای فصل خلیل که من داستان را به طور کلی برای این فصل نوشتم و طبیعتا نباید گلستان دوپاره میشد و باید با ریتم خود پیش میرفت.
وی ادامه داد: احساس میکنم پردازش شخصیت و فضا (دو عنصر کمک کننده در پیشبرد داستان) را به گونهای چیده بودم که به راحتی بتوانید شرایط هما را درک کنید و اینکه او در بازپروری خودکشی نکرده به دلیل تحت نظر بودن او در آن مکان است.
سامانی گفت: خواننده تیزهوش با خواندن کتاب «خواب باران» و کنارهم قراردادن المانهای موجود متوجه میشود که هما را پدر به آتش کشیده است و نه اینکه خودسوزی کرده باشد.
نویسنده از برخی موضوعات کتاب عجولانه گذشته است
سهیلا عبدالحسینی منتقد کتاب در ادامه بیان کرد: هنگام خواندن کتاب مانند بقیه خوانندگان لذت بردم چرا که جذابیتهای داستان به قدری بود که اشکالات جزئی که اشکالات فنی هم بود را از نظر محو میکرد و این امر حسن اثر است.
وی با اشاره به حجم داستان اظهار داشت: بعضی از داستانها و رمانها شاخوبرگهای زائد زیاد دارند اما این اثر کاملا برعکس بود و به نظرم میتوانست به راحتی حجیمتر از حال باشد. اگر قرار است از مشکلات و سقوط در چاه ناامیدیها بگویم در بخش بازپروری و رنجی که شخصیت داستان به دوش میکشد، حجیمتر شدن امکانپذیر بود، درواقع نویسنده از برخی موارد عجولانه عبور کرده است.
این منتقد ادامه داد: افراد آستانه تحملهای متفاوتی دارند و در حالیکه فردی میتواند با دهها مشکل زندگی کند اما فردی دیگر با چند مشکل کاملا به زمین خورد به همین دلیل نمیتوان توقع داشت که در این داستان دختری حدود 23 ساله تحمل زیادی داشته باشد و با بلندنظری از مسائل بگذرد.
وی گفت: نویسندگی ساده نیست و برای خلق اثری همچون «خواب باران» ساعتها تحقیق و مصاحبههای میدانی لازم است تا نویسنده به عنوان مثال با انواع خودکشیها آشنا شود و بداند که هر فردی در هر شرایطی چگونه دست به خودکشی میزند.
حفرههایی در داستان که با محبت عزیزخانم و اعتقادات حسام پر میشود
عبدالحسینی با اشاره به صحبت یکی از حاضران درمورد کتاب که بخش اول را بسیار واقعی و بخش دوم را رمانتیسم دانست، عنوان کرد: نویسنده وقایعنگار نیست، نویسنده در بخش اول این کتاب به مشکل اشاره کرده که اعتیاد مثل سرطان برخی از جوانان کشور را گرفته است، در بخش دوم به پرکردن حفرههایی که باید با محبت مادرانه (حضور عزیزخانم در داستان) و اعتقاد محکم (حضور حسام در داستان) پر شود، اشاره میکند.
وی ادامه داد: درواقع نویسنده قصد نداشته داستان را با همان رئالیسمی که شروع کرده است، تا آخر پیش برد، بلکه میخواهد بگوید که زندگی این فرد عشق و محبت و اعتقاد و ایمان را کم دارد و به نظرم این در داستان معقول و خوب در کنار هم قرار گرفته است.
این منتقد بیان کرد: در بخشی که هما از قسمت آتش عبور میکند، نویسنده از زبان حسام میگوید که این فرد برای درمان باید حرف زند؛ درواقع وقتی که حرف زدن شروع شود آرام آرام دردها التیام پیدا میکند. برای اینکه فرد به این نقطه برسد نویسنده کاملا ماهرانه از طبیعت (حیاط خانه عزیزخانم و فصل بهار) استفاده کرده است.
وجیهه سامانی با اشاره به بازخوردهای که از کتاب «خواب باران» تاکنون گرفته است، گفت: بیشترین انتقادی که به کار شده بود مخصا از سوی مخاطبان جوان برای این قسمت بود که چرا هما در پایان به امیر رسید؛ به نظرم داستان دارای پایان خوش نبود.