به گزارش رویداد فرهنگی،در قسمتی از پیشگفتار این کتاب آمده است:

از عنوان دلرباعی‌ها یاد کنم که داستانش به کوتاهی از این قرار استکه ناشر فرهیخته‌ای (منوچهر حسن‌زاده، مدیر نشر درَّ و «مروارید») چندبار از بنده درخواست کتابی طنزآمیز کردند. ده روز پیش دیدم  که حدود صد رباعی طنزآمیز دارم که گفتم به یاری حق تا دو سه ماه مانده به پایان سال، مجموعه 200 رباعی با عنوان دلرباعی‌ها به حضورشان تقدیم می‌کنم.

اما با حفظ وزن رباعی، قالب را دستکاری هم کرده‌ام یا یک داستان کوتاه را در چند رباعی پیوسته عرضه می‌دارم یا گاهی رباعی را به صورت قطعه دوبیتی، یا به شکل مثنوی آورده‌ام. این عنوان هم برگرفته از این مصرع زیبا، اثر طبع جناب نصرت فیروزپور است که در امر قضا،  قدر است:

با چار ربائی چو رباعی دل من

چند رباعی از کتاب:

دل گرچه شد آزاده به دامت صیدست

فعلا صفت تو گوید و در قید است

در عید اگر ندیدمت باکی نیست

هردم که تورا ببینم آن دم عید است

«یک جرعه می ز ملک کاووس، به است»

یک کرسی لق ز تخت طاووس، به است

یک نان و پنیر و گردوی دبش و درست

از سوپ و چلو کباب مخصوص، به است

یاری است مرا که عقل او کم باشد

هرکار کند مایه ماتم باشد

هرچیز که می‌خرد به جز بنجل نیست

و آن‌چیز که می‌فروشد آدم باشد

از دست زمان به رنج و غم پابندم

می‌گریم و بر گریه خود می‌خندم

از این همه محنت و مرارت که کشم

گویم نکند که بنده دانشمندم

در گوشه باغ وحش شیری خندید

نادان چه خوشش آمد و دانا ترسید

گر شیر به روی تو بخندد ای خر

خواهد که ز گردن تو بردارد سر