کتاب «دانش ارتباطات و جنگ روانی» نوشته کریستوفر سیمپسون ترجمه محمد معماریان توسط انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسید.
به گزارش رویداد فرهنگی، جنگ جهانی دوم (و پس از آن، جنگ سرد) نقشی کلیدی در تکوین و توسعۀ علوم ارتباطات اجتماعی و جهتگیریهای اولیه آن بازی کرده است. در آن دوران در یک سوی میز حاکمان، سیاستمداران و گروههای ذینفوذی بودند که پرسشهایی کلیدی در باب ارتباطات بهمثابه یک ابزار کارآمد در نزاع بر سر قدرت سیاسی داشتند، و در سوی دیگر، دانشمندانی که به دلایل مختلف مایل بودند در پرتو تخصص علمی خود پاسخ آن پرسشها را بیابند. به این ترتیب، نوزاد ارتباطات از دل این همکاری زاده شد. کتاب حاضر بررسی مفصل و مستندی است در مورد آن دسته از پیوندهای سیاسی ـ آکادمیک که تکامل مطالعات ارتباطات را در نیمه قرن بیستم در امریکا هدایت کردهاند. نویسنده، با تلاشی تحسینبرانگیز و قلمی شیوا بخشهای مختلف این معما را در کنار هم میچیند تا بعدی دیگر از این علم را به علاقهمندان نشان دهد.
بخشی از متن کتاب
صفحات فصلنامه افکار عمومی در اولین دهه پس از جنگ جهانی دوم، اگر در پرتو ادراکات و نتایج حاصل از تحقیقات مربوط به ماجرای واترگیت بررسی شوند، میتوانند برخی از ویژگیهای مهم اتحادهایی را نشان دهند که پس از سال 1945 میان گروهی منتخب از کارآفرینان دانشگاهی از یک سو و آژانسهای جنگ روانی ایالات متحد از سوی دیگر شکل گرفت. فصلنامه افکار عمومی در سال 1937 در دانشگاه پرینستون توسط دیویت پول بنیان گذاشته شد؛ کسی که در آن زمان از دفتر امور اروپای شرقی وزارت خارجه امریکا مرخصی گرفته و خارج شده بود.
فعالیت این فصلنامه در سالهای پس از جنگ، منعکس کننده دغدغههای پول بود و دست کم سه مشخصه پروپاگاندا و عملیات مخفی ایالات متحد را نشان میدهد. اول اینکه، بسیاری از مقالههای مجله به صراحت درباره تجربه امریکا در جنگ روانی بحث میکردند،نتایج تحقیقات مرتبط را به دست میدادند، یا از برنامههای گسترش یافته امریکا در این حوزه دفاع میکردند. در نمایه سالانه مجله، مقالههایی که حائز این مشخصه نسبتا واضح بودند تحت عنوان «جنگ روانی» یا «پروپاگاندا» یا هر دوی آنها نمایه گذاری میشدند.
مشخصه دوم و ظریفتر آن بود که تعداد چشمگیری از مقالهها به واقع مخاطبان خود مجله را هدف قرار میدادند تا آنها را درباره اقتضای مداخلههای امریکا در خارج، ظهور جنگ سرد و نقش مناسب محققان حرفهای ارتباطات جمعی در این تلاشها، اقناع کنند. این گونه مقالهها اغلب در قالب مرورهای گسترده بر کتابهای مربوط به امور خارجه بودند.
در نهایت، برخی از دبیران و نویسندگان مقالههای مجله، روابطی نزدیک و غیرمعمول با آن جنبه مخفی از برنامههای جنگ روانی دولت امریکا در وزارت خارجه، سی.آی.ای و نیروهای مسلح داشتند که دولت امریکا رسما وجود آن را انکار میکرد. در واقع امروز میدانیم که دستکم یک سوم از هیئت تحریریه فصلنامه روابط عمومی از لحاظ مالی به قراردادهای جنگ روانی وابسته بودند.
دو عنصر کلیدی که میتوانند ما را در تشخیص سریع مقالههای صریح فصلنامه درباره جنگ روانی یاری کنند عبارتاند از: زبان و مضمون. به عنوان مثال، فصلنامه درسال 1945 این موارد را منتشر کرد: گزارشی درباره استفاده از تکنیکهای نظرسنجی برای جمعآوری اطلاعات نظامی پیرامون جزیره سایپان، که مروری بر کارهای «دفتراطلاع رسانی جنگ»(اصلیترین آژانس برپاگاندای داخلی ایالات متحد) بود.
بحثی پیرامون استفاده از افکارسنجی میان ژاپنیها برای تعیین مضمونهای موثر پروپاگاندا و استدلالی در دفاع از تشدید پروپاگاندای امریکا علیه کمونیسم در امریکای لاتین. همین روند در سالهای باقیمانده آن دهه ادامه یافت.