به گزارش رویداد فرهنگی، برساخت گرایی (counstructionism) یکی از مکاتب متاخر جامعه شناسی است و کتاب حاضر درصدد است جنسیت را از این زاویه مورد بررسی وتحلیل قرار دهد. از این رو پیش از ورود به بحث لاcم است اجمالا بدانیم برساخت گرایی چه می گوید و در جابه جایی دیدگاه از نظریات موجود جامعه شناختی به منظر برساخت گرایی، انتظار چه دریافت هایی از برساخته جنسیت در این برساختن می رود و بلکه متصور است.

حقوق جنسیتی در جامعه ای به رسمیت شناخته می شود که تکثر جایگاه ها در متون اجتماعی نهادینه شده باشد. به علاوه این حقوق متضمن تحقق شرایط بی سالار در کلیه خرده نظام های اجتماعی است و نمی توان انقیاد یا آزادی جنسیتی را در فراسوی زندگی گروهی به تحلیل کشید. برابری جنسیتی به عنوان مثال علاوه بر افزایش تحصیلات و اشتغال همبرابر زنان و مردان به روشنگری نیز نیازمند است و بی وضع قوانین ناظر به رفع صور تبعیض جنسیتی و بلکه تعمیم رسانه ای آن راهگشا نمی نماید. در این صورت نمی توان جنسیت را تک متغیره نگریست و بلکه همانندی آن با متغیرهایی چون ملیت و قدرت، معلولیت و سلامت، تفکیک پذیری ساختی و تمایز یابی شخصیت و مواردی از این دست محل تامل است تا ریشه یابی مکانیسم سلطه در متون خاص تاریخی – جغرافیایی حتی تا زوایای خصوصی تری چون سکسوالیته مد نظر آید.

قسمتی از متن کتاب

 «زنان بانی فرهنگ اند؛ اما چون فرهنگ به دست مردان افتاد، سر از سلطه جویی بر طبیعت و از خود بیگانه سازی و جدایی افکنی بین سوژه و ابژه در آورد و رفع این مشکلات مدیدی به تعویق افتاد. در این میان فرق مردسالاری و پدرسالاری به اندازه فاشیسم تا سلطنت است. اگر حقیقت متضمن اجماع بیناذهنی درباب ادراک مطابق واقع باشد، چه فایده که خود بر دیگری سلطه ورزد و شناخت خود را با منولوگی یکسویه به وی تحمیل کند و آن را عین واقع پندارد. وقتی چنین ذهنی سلطه بر دیگری و حتی طبیعت را تمرین کرده باشد، خشونت ورزی او بعید به نظر نمی رسد. در این پرتو اگر بدویان نیز حائز ذهنی غیر منطقی یا عقب مانده فرض شوند؛ تکوین استثمار برای نوسازی متجددانه آنها عیب نخواهد بود و نژاد پرستی می تواند مبنای فاشیسم یا مقومش شود. آنگاه از این دیگری خواسته می شود به خود عشق ورزد و فرزندانش را بر آورد و با این کار پویایی جامعه فعلی و آتی را تضمین نماید. رهایی دولت – ملت های جدید التاسیس جهان سومی اگر هم با تظاهرات ضد استعماری مواجه نشود؛ اما هسته های مقاومت جهان سومی علیه ملل مترقی می انگیزد.

تاریخ مدون خود از دیگری و برای دیگری، فرقی با تاریخ مدون فاتحین از مغلوبین و برای مغلوبین یا استعمارگران از بدویان و برای بدویان ندارد. در این میان سنن زن محور نظیر عید نوروز و جشن عشاق وهالوین و شب یلدا و چهارشنبه سوری و فلکلورهای زنانه به عنوان سنن ملی – جهانی دائما نفی و سرکوب می شود و تضاد طبقاتی و دوگانگی شمال – جنوب همچنان ادامه می یابد.