کتابهایی که در آنها بازگشت تاریخی، وجود دارد، با بیان نکتهای گذشته را به امروز گره میزنند.
به گزارش خبرنگار رویدادفرهنگی، کتاب «شبهای حرمخانه» نوشته مریم بصیری توسط انتشارات اسم به چاپ رسیده است، این کتاب اخیرا برنده کتاب سال عاشورا شد. رمان، داستانی تاریخی را با موضوع تعزیه برای زنان دربار ناصرالدین شاه بیان میکند. نشست نقد و بررسی کتاب «شبهای حرمخانه» با حضور مریم بصیری، نویسنده کتاب و دانش آموخته تئاتر، نفیسه مرشدزاده، مدیر انتشارات اطراف که سردبیر مجله همشهری داستان نیز بود و محمد جواد جزینی، نویسنده و مدرس داستان نویسی در سرای اهل قلم برگزار شد.
مریم بصیری در توضیح کتاب «شبهای حرمخانه» با اشاره به اینکه بیشتر در زمینه پژوهش و تئاتر فعالیت میکند، گفت: مدتی تحقیق میکردم که چه شد تعزیه برای زنان در ایران شکل گرفت. دختر امیرکبیر در این زمینه نقش مهمی داشت به صورتی که تعدادی از زنان به صورت خودجوش در حسینیهای در استرآباد کار تعزیهخوانی را انجام میدادند، تا اینکه زنان زمان ناصرالدین شاه از سر بیکاری دنبال کاری برای خود میگشتند و یک ملاباجی(زنی که تعذیه میخواند) را از استرآباد دعوت میکنند تا تعزیه شاد و حزنانگیز بخواند. این کار فقط با نیت سرگرمی انجام شد؛ در ادامه فضا در حرمخانه دیگر زنان به تعزیه علاقه ای ندارند. دختر امیرکبیر تعزیه را از حرمخانه بیرون میکشد و در خانههای اعیان مراسم تعزیهخوانی برگزار میکنند. اینبار زنان به صورت مردپوش در نقش اولیاخان و اشقیاخان نقش اجرا میکنند.
انتخاب این عنوان گول زدن به خواننده است
نفیسه مرشدزاده سخنران بعدی این نشست بود او با بیان دو اشکال ظاهری درباره کتاب، سخنان خود را آغاز کرد: شاید این نظرم تا حدی سلیقهای باشد ولی انتخاب این عنوان برای کتاب به نوعی گول زدن خواننده در این شرایط اجتماعی است. به نظرم مخاطب را با بیصداقتی مواجه میکند، که اصلا در حرامسرا نیست. و در ظاهر کتاب هیچ گونه خلاصه یا نشانهای از کتاب وجود نداد چون کتاب با شخصیت زیادی است، وجود ندارد.
مدیر انتشارات اطراف با اشاره به اینکه در این داستان تعلق نویسنده به قصه اصلی که توسط پژوهش بدست آمده، فضا و معماری شاید تعلق را به انسانهای درون رمان کمتر کرده بادشد، گفت: به نظرم در یک رمان شخصیتها باید با هم ارتباط داشته باشند و در اینجا به این اتفاق کمتر برخورد میکنیم. تکثر شخصیتها به معنی تنوع آنها نیست و به نوعی کلیشه، زن حرمخانه شکل میگیرد که از آن تنوعی به وجود نمیآید.
مرشد زاده در قسمت پایانی سخنانش اظهار داشت:خواننده با خواندن یک رمان باید بتواند با یک کاراکتر همزادپنداری کند ولی تحقق این موضوع در این رمان امکان نداشت در حالی که بستر تاریخی این کتاب باید حس همزادپنداری را در خواننده ایجاد میکرد.
باید به ناشر برای این ساخت و پرداخت تبریک گفت
محمدجواد جزینی با اظهار نظر درباره عنوان کتاب سخنان خود را آغاز کرد و گفت: به نظرم عنوان خیلی جذاب و ممکن است بخشی از خوانندهها را به خود بکشد، ذات عنوان در این است که خواننده با خواندن آن بخواهد که کتاب را مطالعه کند. بکت کتابی با نام «آوازخوان تاس» دارد و در آن هیچ آوازخوان یا فرد تاسی وجود ندارد. همه در تبلیغات تلاش میکنند که جنس خود را به صورتی معرفی کنند که مخاطبان بخرند. ناشر برای دعوت به خوانده شدن، کار درستی انجام داده، خواهش دوم ناشر از مخاطب به وسیله حذف قسمت پشت جلد صورت گرفته است. باید به ناشر برای این ساخت و پرداخت تبریک گفت. صرف نظر از اشکالهای تایپی که در کتاب بسیار زیاد است، کتاب در ظاهر پاکیزه و سلامت است.
این نویسنده درباره پژوهش تاریخی که برای نوشتن این کتاب صورت گرفته است، اظهار داشت: به نظر میرسد پشت این کتاب، پژوهش مفصلی اتفاق افتاده است ولی باید اختلاف نظرم را با نویسنده در اثری که با عنوان رمان تاریخی بیان شده است، بگویم. به نظر میرسد نویسنده یک دوره تاریخی را نوشته است، این قسمت از تاریخ خیلی جذاب است چون محل گذر و آشنایی ما با مدرنیته است. به هر جایش که بپردازیم جالب است.
جزینی با اشاره به آثار گلشیری در دهه40 بیان کرد: گلشیری سالها درباره قاجار پژوهش و یک گونی پر از فیش درست کرد؛ یک روز خسته شد و فهمید این شیوه جمع کردن فیشها مناسب نیست. با یکی از دوستانش تماس گرفت و گفت این فیشها را میخواهم به زبالهدان بریزم آیا تو میخواهی؟ همه فیشها را به او داد و خلاص! یک روز احساس کرد که صدای پای شازده میآید. نکته این است که از پژوهشهای مشروطه فقط دکمه سرآستین شازده مورد استفاده او قرار گرفت و باقی خلاقیت نویسنده بود؛ ولی نویسنده این کتاب عکس این کار را کرده یعنی تمام آن گونی فیش را خرج کرده است.
او جهان رمان را جهانی برساخته اعلام کرد جهانی که برای تاریخنویسان به صورت عکس وجود دارد، جزینی گفت: جنس تاریخ و رمان مثل ماسه و آب است ، نویسنده این دو را در این کتاب خوب هم زده ولی با هم تلفیق نمیشوند. رماننویسان به دنیایی که این نویسنده دارد، «دگرجا» میگویند، اسمی که میشل فوکو باب کرد. بازگشت با تاریخ در بسیاری از آثار نویسندگان هست، نویسندگانی مانند گلشیری و خیلی دیگر برای بازگفت مساله به تاریخ باز میگردند. یک نکته در این میان وجود دارد، وقتی نویسندهها به تاریخ رجعت میکنند، دعوت به بازخوانی تاریخی، مفهومی پیچیده است. با خواندن کتابی از آن نوع، مخاطب میگوید، اینکه تاریخ قجر نیست، این تاریخ ماست. نویسنده از قسمتی از تاریخ استفاده میکند تا دغدغههای امروز را بیان کند نه اینکه افشاگر بخشی از تاریخ باشد، اتفاقی که در کتاب «شبهای حرمخانه» به وقوع نپیوسته است.
- خانه کتاب /
- سرای اهل قلم /
- حرم خانه /
- مریم بصیری /
- نفیسه مرشدزاده /
- محمدجواد جزینی /