
کتاب «جعبه ابزار نظریه، مفاهیم اساسی در علوم انسانی، علوم اجتماعی و هنر»، نوشته جفری نیلون، سوزان سرلز ژیرو و ترجمه عباس لطفیزاده، مرتضی خوشآمدی توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسید.
به گزارش رویداد فرهنگی، این اثر «جعبه ابزاری است نظری برای مداخله در فرهنگهای معاصر» و فرصتی برای آزمون آن در متن پرهیاهوی زندگی امروز. مؤلفان تمام همت خود را صرف واکاوی مفاهیم بغرنجی میکنند که به صورت طبیعی در زندگی روزمره تجربه میشوند. واکاوی و ساختزدایی از این مفاهیم ضمن شناخت عمیقتر پیچیدگیهای فرهنگ، انسان را در مواجهه با نظامهای قدرت تواناتر میسازد. از اینرو، این متن سرشار است از ارجاعات انضمامی به حیات فرهنگی و اجتماعی جامعه معاصر.
مؤلفان ضمن بررسی مفاهیم بغرنج و انتزاعی چون مؤلف، خوانش، سوبژکتیویته، تاریخ، ایدئولوژی، فرهنگی، فضا/مکان، تاریخ، زندگی، طبیعت و عاملیت، مناسبات انضمامی این مضامین را نیز به اقتضای «خرد جامعهشناختی» محل نقد و بررسی خود قرار میدهند. از اینرو، برای توضیح ایدههای پیچیده به مثالهای روزمره و مملوس روی آوردهاند و این درک مفاهیم را آسانتر و کارآمدتر میسازد.
ویژگی بارز دیگر این متن، عطف توجه به پژوهشهای بین رشتهای و بهرهمندی از مفاهیم رشتههای مختلف علوم انسانی جهت غنای نظریۀ اجتماعی و فرهنگی است. به هر روی، متن حاضر پیشدرآمد سودمندی برای ورود علاقهمندان حوزههای گوناگون فرهنگی به مباحث نظری و نظریهپردازی اجتماعی، فرهنگی و هنری است.
بخشی از متن کتاب
پساها
ظاهرا امروزه در دنیایی از «پساها» زندگی میکنیم: پسامدرن، پساصنعتی، پسا فمینیست، پسااستعماری، و با توجه به ظهور ایمیل احتمالا پساپستخانه هم در راه است. در این فصل، نظر به توصیه ارائه شده در فصل اول این کتاب – همواره بافتاری دیدن – و کاربرد آن برای شرایط معاصر، به برخی از این «پساها» خواهیم پرداخت.
پسامدرنیسم
«پسامدرن» از جمله واژههایی است که امروزه سر زبانهاست. هرچند واژۀ «پسامردن» به عنوان صفتی برای توصیف داستانهایی نظیر آثار توماس پینچون یا اسماعیل رید به کار برده میشود، فیلم نابخشودۀ کلینت ایستوود نیز یک «وسترن پسامدرن» تلقی میشود؛ از ساینفلد هم به عنوان یک سریال تلویزیونی پسامدرن نام برده میشود؛ استنلی تایگرمن هم که چندین کافۀ هادر راک را طراحی کرده، معمولا معمار «پسامدرن» نامیده میشود؛ و هنرمندان هنرهای تجسمی، باربارا کروگر (که واژههای تحریکآمیز از سرتاسر عکسهایش میبارد) و اندی وارهول نیز «پسامدرن» خوانده میشوند.
شاید کسی بپرسد، چه چیزی میتواند همۀ این آثار متفاوت را یک چتر واحد جمع کند؟ «پسامدرن» (یا هر مقولۀ دیگر) چگونه میتواند آدمهای متفاوتی چون اسنوپ داگ، کلینت ایستوود، جری ساینفیلد، آنی اسپرینکل و اندی وارهول را در قالب یک گروه جامع قرار دهد؟ در وهلۀ اول به نظر غیرممکن است، اما با تفکر و تأمل بیشتر میتوان پیوندهای عامی میان آنها بر قرار ساخت. به نظر میرسد معنای خاصی از سبک میان آثار موسوم به «پسامدرن» مشترک است: گسستگی یا آشفتگی تعمیدی، کنایهگویی، شوخطبعی، انعطافپذیری، بیتفاوتی یا خونسردی، برجستهسازی عمدی برساختگی، و بدگمانی به نتیجهگیری ساده و شسته رفته.