کتاب «در جستجوی خوشبختی: از ارسطو تا علم مغز» نوشته سیسلا بوک و ترجمه افشین خاکباز توسط نشر نو به چاپ رسید.
به گزارش رویداد فرهنگی، سیسلا بوک، فیلسوف برجستۀ اخلاقگرا در این کتاب هوشمندانه و به هنگام، سرشت خوشبختی و جایگاه آن در اندیشه و آثار فلسفی دورههای مختلف را بررسی میکند. وی با ظرافت و زیبایی مفاهیم خوشبختی را در آثار اندیشمندان مختلف، از فیلسوفان یونانی گرفته تا اندیشمندانی همچون دزموند توتو، چارلز داروین، ایریس مرداک و دالای لاما ردیابی میکند و افزون بر آن جدیدترین نظریههای روانشناسان و اقتصاددانان و متخصصان ژنتیک و عصبشناسان دربارۀ خوشبختی را بررسی میکند.
سیسلا بوک با پرهیز از نظریهپردازیهای انتزاعی، گنجینهای از مشاهدات دست اول مردمان عادی و شخصیتهای معروف دربارۀ خوشبختی را در هم میآمیزد و تصویری ارائه میدهد که شاید بتوان گفت کاملترین تصویری است که تا کنون از خوشبختی ارائه شده است.
بخشی از متن کتاب
آه، خوشبختی! ای غایب و هدف هستی ما!
نیک، لذت، راحتی، رضایت! هر آنچه نامت باشد:
آنچه هنوز آهی جاودانه بر لبانمان میآورد،
و برای آن زندگی میکنیم، یا جرأت مردن مییابیم،
آن چیز که بسیار به ما نزدیک و از ما دور است،
و نادیده گرفته شده، واحمق و دانا هر یک آن را به نوعی میبیند.
الکساندر پوپ، مقالهای در باب انسان
الکساندر پوپ هنگام نوشتن دربارۀ خوشبختی و نقشی که در زندگی انسانها ایفا میکند متنهای فیلسوفان، شاعران، متألهان، و دانشمندانی از روزگاران نخست را بررسی کرد. شعر بلند او دربارۀ شرایط انسانی مخاطبان بسیاری یافت و در سرتاسر سدۀ هجدهم موضوع بحث بود. پوپ در این میان به تمایزی مهم اشاره میکند: ما خوشبختی را «بسیار نزدیک و بسیار دوردست» میدانیم. این تجربه را از نزدیک میشناسیم و با وجود این، به نظر میرسد اجماع بر سر تعریفی فراگیر از آن، سنجش دامنهاش، و محدود ساختن آن در چارچوب واژگان دور از دسترس ما باشد. همۀ مردمان جهان درکی از خوشبختی، یعنی خوشبختی خود و دیگران دارند. آنها به راحتی بین تصاویر افراد خوشحال، غمگین، و سرشار از نفرت تمایز قائل میشوند. ولی تعریفهای خوشبختی، یا اندوه یا نفرت از چنان اجماعی برخوردار نیستند.
پوپ به اختصار بیشتر تعریفهای خوشبختی را در شعرش کنار گذاشت و چنین نتیجهگیری کرد که اندیشمندان گذشته نتوانستهاند تعریف قابل دفاعی ارائه دهند:
از دانایان راه مپرس، دانایان کورند،
یکی از خدمت به انسان میگوید و دیگری از انسانها دوری میجوید؛
گروهی خوشبختی را در عمل میجویند و گروهی در راحتی،
اینها آن را لذت مینامند و آنها رضایت...
پس ایا آن که خوشبختی را تعریف میکند، چیزی بیش از این میگوید،
که خوشبختی، خوشبختی است؟
پوپ اندیشمندان گذشته را کور مینامد و بدینسان ناشکیبایی خود را از تعریفهای متناقضی که دیده است نشان میدهد. به نظر او مسئله بسیار سادهتر از این است. بعد از نفی یکسرۀ اظهارنظرهای «دانایان»، او اعلام کرد که خداوند خوشبختی را در آن جهان برایمان مقدر ساخته، به شرط این که در زمین درستکاری پیشه کنیم. از آنجا که قانون نخست پروردگار نظم است برخی باید ثروتمند باشند و برخی فقیر. فقرا باید به سرنوشت خویش راضی باشند و مادامی که پرهیزکار باشند، پاداش خود را در بهشتی میگیرند که برابری در آن حکمفرماست. تنها ابلهان میپندارند که ثروت خوشبختی بیشتر میآورد. برابری و