فرهنگ و هنر - سینما و تئاتر
همزمانی «گذر موقت» و «شیرهای خان بابا سلطنه» بی هیچ نقشه‌ای انجام گرفت!+فایل صوتی
تاریخ انتشار : 96/06/23 ساعت 15:17

افشین هاشمی همزمان شدن اکران «گذر موقت» و اجرای «شیرهای خان بابا سلطنه» را کاملا اتفاقی توصیف کرد.

به گزارش خبرنگار رویداد فرهنگی، نمایش شادی‌آور موسیقیایی «شیرهای خان بابا سلطنه» با نویسندگی و کارگردانی افشین هاشمی و بازی گلاب آدینه تا آخر شهریورماه در تئاتر شهرزاد هر شب روی صحنه می‌رود. هاشمی در این نمایش با استفاده از عناصر نمایش روحوضی داستان سلطنت خان‌باباسلطنه در دورانی شبیه دوران قاجار را روایت می‌کند. خان‌بابا شیری به شهر آورده تا مقابل دشمنان بی‌دفاع نباشند اما در این میان والیانِ خان‌بابا شیر را خورده و می‌بایست راهی بیابند تا این رسوایی را پنهان نمایند.

گروه موسیقی ولشدگان در این نمایش می‌نوازد. هاشمی درباره حضور این گروه می‌گوید که کاری که ولشدگان در موسیقی می‌کند همان کاری است که او در تئاتر انجام می‌دهد.

همزمان با اجرای این نمایش، فیلم جدید افشین هاشمی با نام «گذر موقت» در سینماهای کشور در حال اکران است. این کمدی موزیکال داستان دو پیرمرد است که تصمیم می‌گیرند یک شب را متفاوت صبح کنند. این فیلم با فضاهایی رویاگون ساخته شده و همان نوع طنز و نثر شعرگونه هاشمی در ان دیده می‌شود.

 

خبرنگار رویداد فرهنگی مصاحبه‌ای با افشین هاشمی داشت.

سلام. اول از همه می‌خواهم بپرسم که اجرای «شیرهای خان باباسلطنه» و اکران «گذر موقت» چه طور همزمان شد؟ آیا از قبل برنامه‌ریزی شده بود یا اتفاقی رخ داد؟

نه خیلی اتفاقی این همزمانی پیش آمد شد. هیچ عمد یا نقشه‌ای درکار نبود. حتی از این همزمانی راضی نبودم و ترجیح می‌دادم متمرکز به هر کدام جداگانه برسم که دیگر این طوری شد.

 

 شما اول «شیرهای خان‌باباسلطنه» را نوشتید و چاپ کردید و بعد اجرایش کردید. از همان موقع که می‌نوشتید به اجرایش فکر کرده بودید؟

همان موقع خیلی دوست داشتم که اجرایش کنم منتهی آن‌زمان مدیریت وقت تئاترشهر ـ خانم مقتدی ـ خیلی پیشنهاد من را جدی نمی‌گرفت و بیش‌تر به‌عنوان یک جوان علاقه‌مند به من توجه می‌کرد. پیمان شریعتی وقتی آمد به من لطف داشت ولی زمان‌هایی که من می‌خواستم با زمان‌های خالی تالار یکی نبود. قرار شد در ایرانشهر اجرا کنم که اتفاقی برایم رخ داد که نتوانستم اجرا کنم. بعد آقای حسین پارسایی تالار شهرزاد که تازه در حال ساخت بود را معرفی کردند. به این ترتیب مسیرِ نگارش تا اجرا حدود سه چهار سال زمان برد.

 

 اضافه شدن گلاب آدینه به این تئاتر چگونه صورت گرفت؟

مثل هر نمایش دیگری من ابتدا به بازیگر مرد برای نقش سیاه فکر می‌کردم. همان‌طور که در سنتش وجود دارد. جستجوهایم به نتیجه نرسید؛ به این معنا که بازیگری می‌خواستم که هم خیلی خوب بازی کند و هم چون نقش اصلی نمایش است بتواند بار آن را به دوش بکشد. در لحظه‌ای که فکر می‌کردم دیگر بازیگر مردی که می‌خواهم را الان ندارم، تصمیم گرفتم که جنسیت بازیگر را کنار بگذارم و کسی را پیدا کنم که بتواند این نقش را خوب بازی کند. همان لحظه حمید جوکار، گلاب آدینه را پیشنهاد داد و من هم لحظه‌ای تردید نکردم و از دو روز بعد تمرین‌های ما شروع شد.

 

گروه ولشدگان هم در این تئاتر اجرا می‌کنند. آیا این گروه از ابتدا از انتخاب‌های شما برای موسیقی بودند؟

بله حتی حدود یک سال و نیم پیش که یک بار دیگر گام برداشته بودم که این نمایش را روی صحنه ببرم هم به این گروه پیشنهاد دادم. چون به نظرم این گروه با موسیقی همان کاری را می‌کند که من در تئاتر بسیار به آن علاقه دارم. به سنت مطربی وصل است که بعدها شکلی از آن در پیش‌پرده‌خوانی‌ها و اشعار فکاهی که در دهه‌های بیست و سی نوشته و اجرا می‌شد، ادامه می‌یابد. ما هم داریم از نمایش تخت‌حوضی استفاده می‌کنیم. به نوعی به یک ریشه مشترکی وصل هستیم. به همین دلیل دوست داشتم که آنها در این کار باشند.

 

 آیا شما خودتان در موسیقی این نمایش دستی داشتید؟

طراحی آوازها و قطعات همه با ولشدگان است به جز جاهایی که از پیش با فرض ملودی‌های قدیمیِ تخت‌حوضی نوشته شده بود که آن‌ها را هم ولشدگان با تنظیم تازه اجرایش کردند. دخالت من در حد همان کاری بود که یک کارگردان با بازیگرش می‌کند. مثلا در مورد عاطفه دراماتیک یک صحنه به آنها می‌گفتم یا گاهی آواز یا دستگاهی هم پیشنهاد می‌دادم. خوشبختانه چون با موسیقی غریبه نیستم، خیلی زود به نتیجه می‌رسیدیم.

 

چه قدر بداهه در اجرا اعمال شده است؟

در کل اجرا شاید پنج درصد. در کارگردانی امکان دارد چیزهایی عوض شود. حتی در طول اجراها امکان دارد فکر کنیم یک جمله طور دیگری  گفته شود بهتر است چون تئاتر یک موجود زنده است که با تماشاگرش پیش می‌رود.

 

خانم آدینه هم در گرفتن این تصمیم‌ها تاثیر داشتند؟

خانم آدینه چون خودشان هم پیشینه کارگردانی دارند، نهایتا هرآنچه کارگردان بگوید اجرا می‌کند ولی چون بازیگر خلاقی هستند، همیشه پر از پیشنهاد برای کارگردان هستند. فکر نمی‌کنم هیچ کارگردانی در جهان وجود داشته باشد که از پیشنهادات خوب بازیگرش استقبال نکند. و هر پیشنهادی که مغایرتی با کل اثر داشته باشد طبیعاتاً استفاده نمی‌شود.

 

کار شما از یک سنت نمایشی الهام گرفته است. همینطور این اصالت را می‌توان در «گذر موقت» نیز یافت. آیا روی این اصالت در کارهایتان تاکید دارد؟

خیلی سوالتان را متوجه نشدم.

 

منظورم این است که وقتی کار را شروع می‌کنید بر این اساس کار را شروع می‌کنید که کار افشین هاشمی دارای این اصالت فرهنگی است یا یک ایده‌ای را دنبال می‌کنید و بعد به این اصالت می‌رسد؟

از قبل تصمیم نمی‌گیرم که کار را در کدام غالب روایت کنم. مثلا من یک نمایشنامه نوشته‌ام به نام «ماهی سیاه کوچولو 2017» که موزیکال است ولی هیچ ربطی به «شیرهای خان‌باباسلطنه» ندارد. یک خرده فرنگی است. خب اصلا قصه‌ی آن فرق می‌کند. ولی «شیرهای خان‌باباسلطنه» می‌طلبد که در این فرم اجرا شود چون با قصه هم‌خوانی دارد. باید ببینیم که چه چیزهایی با هم همخوانی دارند. از پیش تصمیم نمی‌گیرم که چه طور یک داستان را کار کنم.

 

در یکی از مصاحبه‌ها خواندم که «گذر موقت» سومین کار شماست. به غیر از «خسته نباشد» کار دیگرتان کدام است؟

من یک فیلم مشترک با محسن قرائی به نام «خسته نباشید!» ساخته‌ام. یک فیلم در آمریکا ساخته‌ام به نام «صدای آهسته» که هنوز در ایران اکران نشده است. این فیلم قرار بود در آبان سال گذشته اکران شود ولی من به مشکلی برخوردم و قرار است پاییز امسال در هنروتجربه به نمایش درآید.

 

 آن فیلم هم موزیکال است؟

نه. از این فیلم حوصله‌‌سربرهاست. آدم‌هایی حرف می‌زنند و به عمق بیهوده خیره می‌شوند.

 

یک سوال دیگر درباره «شیرهای خان‌باباسلطنه» دارم. در آخر نمایش به شهر حمله می‌شود. دقیقا چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا سلطنت خان‌بابا فرو می‌پاشد یا دوباره امیدی هست و زندگی ادامه دارد؟

برای من در این نمایش ‌اصلا سرنوشت خان‌بابا مهم نیست. فرار کردن خان‌بابا پایانِ دراماتیکِ این شخصیت است. برای من سرنوشت آن مردمی مهم است که در پایان، برابرِ دشمنی که دارد نزدیک می‌شود، زیر گلوله‌ی تفنگ و سُمِّ اسب‌ها در نور موضعی باقی می‌مانند.

 

هم «شیرهای خان‌باباسلطنه» و هم «گذر موقت» کارهایی هستند که می‌توان آنها را کمدی خواند. به نظر شما طنز همیشه تلخ است؟

شما در «شیرهای خان‌باباسلطنه» کم خندیدید؟

 

نه من خیلی خندیدم.

پس تلخی‌اش کجاست؟

 

ولی در حین خندیدن آدم را به فکر هم فرو می‌برد.

خب این به فکر فرو بردن ویژگی تآتر است. بله یک خورده آدم را به فکر فرو می‌برد. ولی اگر نبرد هم مهم نیست. مهم این است که تماشاگر دو ساعت شاد را سپری کند و بیرون برود. حالا اگر به چیزی هم فکر کرد که چه بهتر. من خودم عاشق لورل هاردی هستم. هیچ مفهوم عمیقی هم ندارد و خیلی هم بانمک است. به همان نسبت هارول لوید و باستر کیتون و چاپلین را هم دوست دارم. منتها چاپلین مثلا این چیزی که شما می‌گویید را دارد ولی لورل و هاردی لزوما ندارد.

 

کارهای بعدی‌تان هم قرار است موزیکال باشد؟

من موزیکال را دوست دارم ولی به این معنا نیست که هر کاری می‌کنم از موسیقی استفاده کنم. باید ببینم قصه‌ای که می‌خواهم بگویم چه شکل اجرایی دارد. قصه تعیین می‌کند نه این که من از پیش تصمیم بگیرم همه چیز جهان را موزیکال اجرا کنم.

 

در مورد «گذر موقت» هم صحبت بکنیم. چه طور به داستان آن رسیدید؟

یک نمایش بود به نام «منهای دو» که آقای داود رشیدی اجرا کرده بودند در تئاترشهر. من آن نمایش را دیده بودم و فکر ‌کردم از این نمایشنامه می‌شود یک فیلمنامه خیابانی درآورد و وقتی این تصمیم را گرفتم، عملی‌اش کردم.

 

در مورد بازیگرهای آن فیلم از ابتدا نظر خاصی داشتید؟

وقتی که کار جدی شد به بازیگرانش فکر کردیم.

 

تولید آن فیلم چه قدر طول کشید؟

حدود یک ماه نگارش متن اصلی طول کشید. یعنی از زمان همخوان کردن نمایشنامه فرنگی با فضای ایرانی؛ همان چیزی که به آن می‌گوییم آداپتاسیون. از آن به بعد در بازه‌های زمانی مختلف بازنویسی‌هایی روی متن صورت گرفت و در نهایت به اجرا رسید.

 

در پایان داستان، آنجایی که دو شخصیت اصلی روی نیمکت نشسته‌اند، آیا این پایان انتزاعی است یا این دو شخصیت واقعا آنجا نشسته‌اند؟

فیلمی که در حال ساخته شدن است؟

 

بله

شما چه فکر می‌کنید؟

 

می‌تواند هر دو حالت باشد.

اصلا شاید فیلم آنهاست. پس بگذارید هر دو حالت باشد. شاید هم اصلا هر سه حالت.



نظرات کاربران

ارسال