یکی از تاکیدات سخنرانان در مراسم بزرگداشت زندهیاد جلال آلاحمد، معرفی بزرگان بدون پردهپوشی و ظاهرسازی به جوانان بود.
به گزارش خبرنگار رویداد فرهنگی، مراسم بزرگداشت زندهیاد جلال آلاحمد با یادی از سیمین دانشور و شمس آلاحمد یکشنبه 19 شهریورماه در فرهنگسرای شفق برگزار شد.
در ابتدای مراسم پس از پخش قسمت اول مستند پریسا عشقی برای جلال آلاحمد، محمدحسین دانایی خواهرزاده زندهیادان جلال و شمس آلاحمد به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: از وقتی چشمان خود را باز کردیم این سه ستاره درخشان را در زندگی خود دیدیم و نظریات متعددی درباره آنها شنیده و خواندهایم.
وی با اشاره به نظرات مخالف و موافق درباره جلال و شمس آلاحمد و سیمین دانشور، ادامه داد: برخی در این میان عشاق سینهچاک بودند و برخی حتی نظرات عنادآمیز و هتاکانه ابراز میکردند ولی گروه سوم اعتدالی بودند که علیرغم موافقت با برخی افکار و آثار آنها، اما میگفتند از اخلاق، رفتار و صراحت جلال خوشمان میآید. ضمن احترام برای صاحبنظران این نظرات یک ایراد مشترک را به تمام آنها وارد میدانم اینکه همه نظرات و ایراداتشان احساساتمحور است.
بزرگان کالای انحصاری نیستند
دانایی در ادامه سخنان خود اظهار داشت: یعنی بیش از آنکه به معیارهای عقلی و منطقی خود برای موضعگیری آثار و افکار استناد کنند به احساسات خود تکیه کردند علت اول این است که ایرانیان پیش از عقلگرا بودن، بیشتر احساساتی هستند و علت دوم سلطه انکارناپذیر شخص جلال بر افکار و آثارش است.
وی با اشاره به اینکه سیمین دانشور بارها با صراحت میگفت دست از سر جلال بردارید و به آثار و افکار او بپردازید؛ ادامه داد: باید بگویم برای داوری در مورد این سه باید توجه شود که جلال، سیمین و شمس نه فرشته بودند و نه دیو، بلکه انسان بودند و مجموعهای از نقاط ضعف و قوت داشتند؛ بنابراین یک رفتار منطقی، عالمانه و عاقلانه دربرابر آنها چیدن نقاط ضعفشان و تهیه یک پرونده سیاه نیست یا عکس، درواقع باید به سمت رفتاری عقلاییتر برویم یعنی از شاخصهای علمی و ملموس استفاده کنیم.
وی همچنین به خرد جمعی اشاره کرد و یادآور شد: باید داوری و قضاوت عموم را به میدان بطلبیم زیرا یکی دیگر از هدفهای اینگونه نشستها الگوسازی است. بدون هدایت و هدفگذاری نمیتوان از نسل جوان توقع داشت. وظیفه داریم به جوانها الگوهایی مثل مرحوم طالقانی و تختی بدهیم. این الگوسازی حتما باید با وسعت نظر باشد.
به گفته دانایی، این بزرگان کالای انحصاری نیستند که مصادره به نفع شوند و باید بدون پردهپوشی و ظاهرسازی به جوانان معرفی شوند.
جلال در برابر زورمندان مغرور بود
در ادامه برنامه هرمز همایونپور پیام ویکتوریا دانشور خواهر سیمین دانشور را که به علت بیماری نتوانسته بود در مراسم حضور پیدا کند برای حاضران به شرح زیر قرائت کرد:
«زنده نگاه داشتن یاد نویسندگان، شاعران و مبتکران خصلت خوب ایرانیان است که به خصوص درحال حاضر وطن ما احتیاج به وحدت و همکاری دارد یاد خدمتگذاران گذشته میتواند به این وحدت و یگانگی کمک کند؛ باشد که روزی سرزمینمان الگوی همبستگی در جهان و مظهر درستی و انسانیت شود.»
حسین ایمانی جامعهشناس و استاد دانشگاه در ادامه به حضور جلال آلاحمد در موسسه مطالعات اجتماعی اشاره کرد و گفت: آلاحمد در این موسسه چیزی منتشر نکرد ولی گروه تکنگاری را راه انداخت. جلال غرور و فروتنی خاصی داشت و در برابر زورمندان مغرور اما در برابر ضعفا فروتن بود.
به گفته وی، شاید از دورانی که آلاحمد کتاب «غربزدگی» را نوشت ما غربزدهتر شدهایم.
ماجرای ازدواج جلال و سیمین از زبان اولین بانوی داستاننویس تاریخ ادبیات ما
سیمین پناهیفر، مترجم و پژوهشگر حوزه هنر و ادبیات با اشاره به ماجرای ازدواج سیمین دانشور و جلال آلاحمد اظهار داشت: سیمین دانشور سال 1300 در شیراز متولد شد و به سبب والدینش از دوران کودکی با هنر و ادبیات خو گرفت. به دلیل انتشار اولین مجموعه داستان خود با نام «آتش خاموش» در سال 1327، اولین بانوی داستاننویس در تاریخ ادبیات ما نام گرفت، همچنین در همان سال با دیدن جلال آلاحد نیمه گمشدهاش را یافت و اینگونه زندگی مشترک را آغاز کردند.
وی ادامه داد: سیمین دانشور در دورهای داستاننویسی را آغاز کرد که این کار برای یک زن در ایران آن دوره کاری بس شگفت و خارق عادت بود به همین دلیل در داستانهایش زنان نقش اول را دارند. ایشان همواره سعی کردند که به مسائل زنان بپردازند و نقش زن را به عنوان همسر و مادر یه خانواده پررنگتر نشان دهند که این امر در نویسندگان مرد ما کمتر پرداخته میشود.
پناهیفر بیان کرد: ایشان درباره انتخاب جلال برای ازدواج نوشتهاند «عشق به جلال به کنار، او از نظر طرز تفکر همانی بود که در جستجویش بودم. اولین جاذبه جلال این بود که ضمن ازدواج با او از طبقه مرفه خودم جدا شدم. کاملا طبیعی است افرادی که از یک خانواده مرفه هستند طبعا خواستگارانی از همین طبقه داشته باشند اما من میخواستم چیز دیگری را بیازمایم. اول زندگی جلال هیچ نداشت و ناچار بودیم خودمان کار کنیم من میخواستم همین را بیازمایم و برای همین هم زن جلال شدم...»
«بچه مردم» واقعیتهای زندگی اجتماعی را نشان دهد
جمیله موسوی، پژوهشگرحوزه ادبیات داستانی نیز به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: معمولا نویسندگان نخبه هر عصری مطالب مورد نظر خود را با ابزاری به نام داستان برای مردم قابل فهم کردند و سعی داشتند از این طریق ارتباطی خاص با شنونده یا خوانندگان ایجاد کنند.
وی ادامه داد: جلال آلاحمد زندگی روزمره مردم را در داستانهایش مورد توجه قرار داده و رنجها و دردهای آنها را بیان میکند، موضعگیری آلآحمد در توصیف جامعه و شخصیت اجتماعی داستانها بیانگر نظرات آن درباره جامعه آشفته است. داستان خوب بدون شک داستانی است که در خوانندگان اثر واحد ایجاد کند و علاوه بر جنبههای سرگرمکنندهاش بتواند واقعیتهای زندگی اجتماعی را هم نشان دهد.
موسوی با بیان اینکه داستان «بچه مردم» از جلال آلاحمد ویژگیهای فوقالذکر را دارد، گفت: این اثر یک داستان رئالیسم اجتماعی شخصیتمحور و زن راوی شخصیت اصلی داستان است. بچه در این داستان میتواند نماد امیدها و آرزوها و خواستهها و تمایلات انسانها باشد. رها کردن بچه در میدان شاه میتواند اوضاع نابسامان ایران در سالهای پرآشوب حکومت محمدرضا شاه پهلوی را روایت کند.
به گفته وی، مسئله اصلی داستان کشمکش میان عواطف مادری و دغدغههای شخصی یک زن با زمینههای اقتصادی و فرهنگی است و بهترین امتیاز داستان شروع بدون مقدمه آن است.
شمس 40 سال علم و ستون جلال را بر دوش گرفت
در این بخش از برنامه از فایل صوتی تازهیاب با صدای زندهیاد جلال آلاحمد رونمایی شد و دانایی درمورد کمیت و کیفیت آن توضیحات مختصری را ارائه کرد.
نعمت احمدی از دیگر سخنرانان این برنامه بود که با اشاره به رفاقت خود با شمس آلاحمد بیان کرد: بر این باورم که شمس و سیمین دانشور نتوانستند زیر سایه جلال نشو و نمو داشته باشند و درونمایه خود را آنگونه که باید به جامعه بشناسانند. شمس 40 سال علم و ستون جلال را بر دوش گرفت و از آن پاسداری کرد از نام جلال حمایت کرد تا نام جلال در کوران موافقها و مخالفها از بین نرود.
وی اظهار داشت: در فهرست اسامی دوستان شمس همه طیفها دیده میشوند از مصدق تا حضرت امام(ره) و مرحوم حاج احمد خمینی. شمس زندگی روزنامهنگاری داشت او همواره کوشش میکرد صلیب نام جلال را بردوش بکشد اما روح ناآرامی داشت که به او اجازه نمیداد تا پایان در یک کار بماند.
ناگفتههای جلال در «روشنفکر میهنی»
فرزاد رستمیفر از مهندسین مشاور آمود درباره پروژه خانه- موزه جلال آلاحمد و سیمین دانشور عنوان کرد: بدون تردید شناخت بنای تاریخی لاجرم بر تغییر آن مقدم است و به هرحال فرآیندی یکسویه نیست و بلافاصله در گام بعدی سوال مهمی مطرح خواهد شد که چه کسی این بهرهبرداران را آموزش خواهد داد.
به گفته وی، درک موثر این فرآیند نمیتواند از تعامل منفعل حاصل شود بلکه از روندی جدی و همهجانبه نشات خواهد گرفت، بنابراین در وهله اول وظیفه اصلی نه درک بنا به تنهایی بلکه تغییر آن است.
رستمیفر تصریح کرد: در نگاهی جامع و به عبارتی شرحنگر میتوان ادعا کرد که مکتب تهران همچون مکتب اصفهان از مداخلات سنگین در بافت شهری خودداری ورزیده و از طریق جابجایی شهر جابجاییهای اجتماعی را نیز سبب شده است.
در ادامه برنامه مجتبی گلستانی نویسنده و پژوهشگر حوزه ادبیات و فلسفه نیز دقایقی را به ایراد سخنرانی پرداخت و سپس حبیبالله مهرجو به معرفی کتاب خود با عنوان «روشنفکر میهنی» اشاره کرد و گفت: این کتاب برشها و ناگفتههایی از زندگی جلال است که در 1395 به چاپ رسیده است.
همچنین شهرام سیجوانی درباره کتاب «با من بنویس» خود عنوان کرد: در این کتاب هیچ ادعایی از شعر و شاعری نیست و دعوت به نوشتن است، به جرات میتوان گفت که شاید تنها کتابی باشد که جای نوشتن در آن تعبیه شده است.
در پایان برنامه قسمت دوم مستند ساخته شده توسط پریسا عشقی برای جلال آلاحمد پخش شد.