معرفی کتاب «سرگذشت شگفتانگیز حیات روی زمین» نوشته ریچارد داوکینز و ترجمه محمدرضا توکلی صابری که توسط انتشارات معین به چاپ رسید.
به گزارش رویداد فرهنگی، زمانی که چارلز داروین بیش از یک قرن بیش کتاب منشا انواع را چاپ کرد، دنیا به کلی متحول شد. کاری که داروین در زیستشناسی کرد مانند کاری بود که نیوتون در فیزیک انجام داد. داروین یکی از بزرگترین مردان علم است که با ارائه نظریه تکامل زیست شناسی و پزشکی را برای همیشه تغییر داد و تاثیر عظیمی بر دانش و فلسفه گذاشت.
داروین در منشا انواع شیوه تغییر جاندارن به موجودات پیچیدهتر طی تاریخ زیستشناسی را توضیح داد. بر اساس این نظریه گونههای جانداران پیوسته تغییر پیدا میکنند و با محیط خویش سازگاری مییابند. عامل این تغییر نیز انتخاب طبیعی است.
هنگامی که داروین نظریه خویش را در قرن نوزدهم ارائه کرد، کشیشان مسیحی واکنش شدیدی نسبت به آن نشان دادند و آن را ضد انجیل اعلام کردند، زیرا معتقد بودند که بر طبق کتاب مقدس، گونههای گیاهان و جانوران ثابت و تغییر ناپذیرند. این واکنشها سرسختانه مدتها ادامه داشت تا سرانجام پاپ ژان پل دوم، رهبر کاتولیکهای جهان، در سال 1996 به طور رسمی نظریه تکامل را پذیرفت و اعلام کرد که نظریه تکامل هیچ تضادی با ایمان به خداوند و اعتقادات دینی ندارد.
مترجم این کتاب معتقد است که واژه تکامل در زبان فارسی معادل مناسبی برای مجموعه نظریات داروین نیست، زیرا تکامل یعنی چیزی که رو به کمال است، چه طبیعی و چه اخلاقی. در حالی که منظور داروین تغییر شکل طبیعی جاندارن و پیچیدهتر شدن آنها طی مدت طولانی بود. از این رو به جای تکامل در این کتاب از واژههای تطور، تغییر و تحول، بر شدن یا فرگشت استفاده شده است.
کتاب سرگذشت شگفتانگیز حیات روی زمین به توضیح نظریه تغییر و تحول جانداران میپردازد و دلایل علمی آن را ارائه میکند و گوشه کوچکی از این جهان عظیم را به ما مینمایاند. این نظریه به ما نشان میدهد که تغییر و تحول جزو ذاتی خمیره حیات است و این خمیره پیوسته در حال تغییر است و برگ گلبرگ، بال یک پروانه، چشم انسان، همگی ساختار واحدی دارند و در اثر تغییر و تحول از شکلهای ابتداییتر به وجود امدهاند و یکسان عمل میکنند.
بخشی از متن کتاب
دندانهای موش
اگر بهبود دندانهای موش با انتخاب طبیعی اینقدر اسان است، پس چرا در درجه اول انتخاب طبیعی ظاهرا چنین کار ضعیفی را انجام داده است؟ به یقین پوسیدگی دندان هیچ فایدهای ندارد. اگر انتخاب طبیعی میتواند آن ار کاهش دهد، پس چرا انتخاب طبیعی همین کار را مدتها قبل انجام نداد؟ من میتوانم به دو پاسخ برای آن فکر کنم، که هر دو آموزنده هستند.
اولین پاسخ این است که جمعیت اصلی که انتخابکنندگان انسانی به عنوان ماده خام به کار گرفتند، از موشهای وحشی تشکیل نشده بود، بلکه موشهای سفید اهلی پرورش یافته در آزمایشگاه بودند. میتوان گفت که موشهای آزمایشگاهی در بستر گرم پرورش مییابند، مانند انسانهای امروزی، و از لبه تیغ انتخاب طبیعی محفوظ میمانند. یک گرایش ژنتیکی به سوی پوسیدگی دندان چشمانداز تولید مثل را در طبیعت به مقدار زیادی کاهش میدهد، اما در کلنیهای آزمایشگاهی هیچ تفاوتی نمیکند زیرا زندگی راحت است و تصمیم به اینکه کدام موش تولید مثل کند و کدام نکند توسط انسان گرفته میشود و در ضمن هیچ نگاهی به زندهمانی آنها وجود ندارد.