کتاب «درام کودک با استعداد بودن و جستجو برای خود واقعی» نوشته الیس میلر و ترجمه نیسان فروزین توسط انتشارات روشنگران به چاپ رسید.
به گزارش رویداد فرهنگی، الیس میلر در سال 1923 در یک خانواده یهودی در لهستان به دنیا آمد. تحصیلات خود را در رشتهی روانشناسی و فلسفه دنبال کرد و دکترای خود را از دانشگاه باسل سویس دریافت نمود.
میلر به مدت 20 سال به کار روانکاوی پرداخت. تنها پس از روبرو شدن با کودک درون خود از طریق نقاشی و شنیدن صدای کودک درون مراجعین خود بود که روانکاوی فرویدی را برای پاسخگویی به ترومای کودکی ناکارآمد دانست و آن را کنار گذاشت و به کهر تحقیق و نوشتن مشغول شد.
«درام کودک با استعداد و جستجو برای خود واقعی» که در سال 1979 در آلمان و 1981 به زبان انگلیسی چاپ شد، دیدگاه تازهای از موقعیت کودکان تحت آموزش رایج والدین ارایه داد که با نگاه همکاران او در رشته روانکاوی کاملا متفاوت بود. در این کتاب که نخست با نام زندانیان کودکی چاپ شد میلر به بررسی تروما و بدرفتاری کودکان توسط والدین پرداخت و قدرت والدین و تنبیه جسمی و روانی را کانون اختلال در کارکرد کودک و بعدها در بزرگسال دانست.
میلر جزو معدود روانشناسانی بود که شنیدن صدای درونی کودک در بزرگسال توجه نشان داد و ریشه اختلالات نوروز، پسیکوز و روانتنی را ناشی از سوءرفتار والدین دانست. برخلاف نظریه فروید که لیبیدو و غریزه ویرانگر را در کودک عامل اصلی تروما میدانست میلر بدرفتاری با کودک و سرکوب احساسات او را دلیل اصلی اختلالات میدانست.
کودک که نمیتواند احساسات خود را بیان کند و نیاز به مهر دارد، برای به دست آوردن محبت والدین خواستههای اساسی خود را سرکوب کرده و طوری رفتار میکند که مطابق میل والدین باشد. سرکوب احساسات واقعی کودک به بروز افسردگی، بیبضاعتی عاطفی، ناهنجاریهای رفتاری متعاقب آن منجر میشود.
بخشی از متن کتاب
هر قدر حرفه روانکاوی صادقانهتر برای درک عمیقتر مفهوم نارسیسم کوشش کند و بخواهد آن را جهت استفاده علمی تشریح و توصیف کند، این واژه برای استفاده عمومی جذابتر میشود. نتیجه آن که گوناگونی معانی این واژه به حدی است که مشکل میتوان مفهوم روانکاوی آن را به روشنی توصیف کرد.
اکنون اسم مبهم نارسیسیم میتواند بنا به نیاز و سلیقه، معانی مختلفی را از مرحله رشدی افراد گرفته تا خصوصیت شخصیتی یا وضعیت سلامتی یا اختلال شخص را نشان دهد. با این حال، وقتی این کلمه به صورت صفت مورد استفاده قرار میگیرد، معنی آن دقیقتر میشود، چرا که در صورت میتواند از شفافیت یسشتری برخورداد شود. از همه اینها مهمتر، ابهامی که در کلمه نارسیسم نهفته است حتی در ادبیات حرفهای با وجود لحن عاطفی-هیجانی توهینامیزی که در استفاده روزمره میگیرد، باز هم بیشتر پیچیده میشود؛ زیرا که معانی تعابیری از قبیل «عاشق خود»؛ «همیشه به فکر خود بودن»، «خود محور»، «عدم توانایی عاشق شدن» در آن گره خورده است.
حالا اجازه دهید تا بعضی از این کلمات نقادانه و توهینآمیز را بررسی کنیم. بهعنوان مثال، معنی دقیق خودخواهی چیست؟
نفرت ما از «خود خواه» از همان آغاز زندگی شروع میشود. کودکانی که ارزوهای آگاه یا ناخودآگاه والدینشان را براورده میکنند، خوب هستند؛ ولی اگر این کار را نکنند و آرزوهای خودشان را ابراز کنند که مغایر با خواست والدینشان است خودخواه و بیملاحظه نامیه میشوند. معمولا به ذهن این نوع والدین خطور نمیکند که آنها ممکن است برای برآورده شدن آرزوهای دستنیافته خود از کودکشان استفاده کنند. اغلب آنها متقاعد شدهاند که میبایست به کودکان خود چگونگی رفتار درست را آموزش دهند، چرا که وظیفه آنهاست تا کودکان خود را برای فرایند اجتماعی شدن آماده کنند. کودکی که این گونه تربیت شده، اگر نخواهد عشق و محبت والدین خود را از دست دهد – کدام کودک میتواند چنین خطری کند!؟ - میبایست خیلی زود، قبل از آنکه واقعا دلش بخواهد و یا هنوز آمادگی چنین کاری را داشته باشد، مفهوم ازخودگذشتگی را باد بگیرد و از خشنودی و رضایت خود صرفنظر کند.
کودکی که نه ما از پستان مادر شیر خورده است و دیگر نمیخواهد پستان بگیرد، برای این کار نیازی به آموزش ندارد؛ همچنان که کودکی که مجال یافته تا به اندازه کافی خودخواه، حریص و خودمحور باشد میتواند بهطور طبیعی از لذت قسمت کردن و بخشیدگی که در وجود خود پرورانده است، بهرهمند شود. ولی کودکی که بر اساس نیازهای والدین خود پرورش یافته است، حتی اکر اینکار را در قالب وظیفهی انسانی خود انجام دهد و از اینکه دیگران به اندازه او خوب نیستند، زجر بکشد؛ هرگز چنین لذتی را تجربه نخواهد کرد. بزرگسالانی که به اینگونه تربیت شدهاند، سعی میکنند همین ازخودگذشتگی و ایثار را هر چه زودتر به کودکان خود آموزش دهند. این کار برای کودکان با استعداد و حساس کار اسانی است؛ ولی به چه قیمتی؟