
در این قسمت، کتاب «حال و روز دموکراسی» ترجمه مجتبی گل محمدی از مجموعه پرتابهای فکر نشر چشمه معرفی میشود.
به گزارش رویداد فرهنگی، مقالات این کتاب پاسخ هشت متفکر چپ معاصر است به این پرسش که «آیا دموکرات نامیدن خود معنایی دارد و شما این کلمه را چگونه تفسیر میکنید؟» نمایندگان تفکر رادیکال و جریان چپ انتقادی با تمرکز بر ریشههای کلاسیک دموکراسی و معنای متغیر آن در گذر زمان و در بسترهای گوناگون از حال و روز دموکراسی در این زمانه سخن میگویند و هریک از منظری متفاوت به آن میپردازند: از تبارشناسی تاریخی مفهوم دموکراسی به عنوان یک شکل حکومت تا تحلیل انتقادی وضعیت دموکراسی غربی در دوران هژمونی نئولیبرالیسم و...
قسمتی از متن کتاب
مجموعه «پرتابهای فکر»، نه بر مقتضای بازار کتاب و خلئی در آن، بلکه با داعیه باز کردن فضای تهی(به درون، نه بیرون)در میان قفسههای پیوسته انبوه کتاب منتشر میشود. به تعبیر دیگر، در میان قفسههای پیوسته انبوه کتاب منتشر میشود. به تعبیر دیگر، در میان انواع و اقسام ایدهها و افکار به اصطلاح کهنه و نو، یک فکر یا ایده میخواهد حکم ستگی را داشته باشد که به سمت شیشه پرتاب میشود، زیرا راه یافتن هوا به اتاق، از مسیر ترک و شکستگی در شیشه، میتواند فضای آن را آکنده از امری نو کند. این برخلاف ایدههای گاه آنواگارد که بدیل دیگر محافظه کاری است یا نوعی آنارشی خام آمیخته به نفی ایدئالیستی است که نه تنها پنجره، که درها و دیوارها را نیز تخریب میکنند؛ هرچند ممکن است در یک مقطع معین تاریخی تاثیرگذار هم باشند.
پیش گفتار ناشر فرانسوی
در سالهای دهه 1920، لا روولوسیون سورئالیست( انقلاب سورئالیسی) در چند شماره از همکارانش درخواست کرد تا حرف تازهای برای گفتن درباره موضوعهایی پیدا کنند که در آن زمان به نظر می آمد هر چیز گفتنی درباره آنها گفته شده بود_عشق، خودکشی، معامله با شیطان و چیزهایی از این دست؛ با این حال پاسخهای آرتو، کرول، دونویل، ارنست و بونوئل با تاباندن پرتوهایی در هم گذر، موفق به افکندن درونمایههای برگزیده بر آسودگیای والا شدند. این کیفیت روشنگری نزدیک به یک قرن بعد هنوز میتواند ما را به شگفتی وا دارد.
مجموعه کنونی در نکوداشت آن سرمشق زاده شد. پرسش پیش کشیده به همکاران ما این بود:
کلمه «دموکراسی» این روزها به ظاهر همرایی بسیار گستردهای را پدید آورده است. البته بحثهایی، گاه پر تب و تاب، درباره معنا یا معانی این کلمه پیش میآیند، اما در این «جهان» که ما به سر میبریم، «دموکراسی» کم و بیش همیشه ارزشی مثبت مییابد؛ بنابراین ما از همکارانمان میپرسیم: آیا «دموکرات» نامیدن خود، برای شما، با معناست؟ اگر نه، چرا؟ و اگر بله، در راستای چه تفسیری از این کلمه؟
برخی از فیلسوفانی که این پرسش به آنها پیش کشیده شد از قبل همکارمان بودند؛ با دیگران تنها به میانجی نوشتههای آنها آشنایی داشتیم که گویای آن بودند که ایدههای آنها درباره دموکراسی از گفتار رایج و همرایی جهان شمول واگرایی دارند. پاسخهایی که شما خواهید خواند نیز از یکدیگر واگرا هستند و گاهی همدیگر را نقض میکنند_ چیزی که ما پیشبینی کرده بودیم و روی ان حساب میکردیم؛ بنابراین این کتاب هیچ تعریف معیاری از دموکراسی، و همچنین هیچ راهنمایی برای دموکرات ها فراهم نمیآورد، وبه هیچ روی یک رای موافق یا مخالف به دست نمیهد، اما این امر گواهی است بر اینکه هنوز نیازی نیست کلمه «دموکراسی» دور انداخته شود، چون همچنان به سان محوری کار میکند که اساسی ترین جنجالهای سیاست و فلسفه سیاسی حول آن میگردند.