نویسنده کتاب بلندیهای بادگیر، امیلی جین برونته و علی اصغر بهرام بیگی مترجم آن است. این کتاب توسط نشرنو با همکاری انتشارات جامی به چاپ رسید.
به گزارش رویداد فرهنگی، این رمان داستان عشق آتشین ولی مشکلدار میان هیث کلیف و کترین ارنشاو است و اینکه این عشق نافرجام چگونه سرانجام این دو عاشق و بسیاری از اطرافیانشان را به نابودی میکشاند. هیث کلیف کولیزادهای است که موفق به ازدواج با کاترین نمیشود و پس از مرگ کاترین به انتقامگیری روی میآورد. داستان رمان برای مسافری تعریف شدهاست و او آن را به اول شخص روایت میکند.
«بلندیهای بادگیر» اولین و تنها رمان امیلی برونته است. داستان زیبای رمان بلندیهای بادگیر و نثر شاعرانه آن برای مخاطبان بسیار جذاب است. همچنین هنرمندی نویسنده در بیان احساسات و ساختن شخصیتها در کنار نحوه روایت سلسله وقایع پیچیده و درهمتنیده داستان، باعث جاودانگی این اثر تا به امروز شده است.
یک برش از کتاب
سال 1801 تازه از ملاقات صاحب خانه برگشتهام همسایه منزوی است که مرا به دردسر خواهد انداخت مکانی که درآن منزل کرده ام حقیقتا دهکده قشنگی است، فکر نمیکنم میتوانستم جایی از این بهتر در تمام انگلستان پیدا کنم؛ جایی که اینطور از سر و صدا و هیاهوی شهر و مردم به دور باشد.
اینجا برای آدمهایی مثل من که از مردم فراریند حقیقتا حکم بهشت را دارد و آقای هیث کلیف و من چقدر خوب میتوانیم از این گوشهگیری سهمی داشته باشیم.
او آدم بسیار خوبی است هنگامی که سوار بر اسب، دید که به طرفش میروم دیدگان سیاهش را به شکلی مذنون به صورتم دوخت؛ در آن لحظه نمیتوانست بفهمد که از دیدنش چه احساس صمیمیتی در قلبم به وجود آمده است و وقتی که خودم را به او معرفی کردم انگشتانش را با عزم رشگآمیزی زیادتر توی جیب جلیقه اش فرو برد.
-آقای هیث کلیف
در جوابم سری تکان داد
-من لاک وود مستاجر جدید شما، مفتخرم که پس از ورودم در اولین فرصت به زیارتتان نائل میشوم، امیدوارم با لجاجتی که در اجاره کردن عمارت تراش کراس گرینج به خرج دادم شما را ناراحت نکرده باشم. دیروز شنیدم شما از این جهت...
با تعجب صدای من را برید و گفت: آقا، تراش کراس گرینج متعلق به خودم است و تا آنجا که قادر باشم به هیچکس اجازه نمیدهم که مرا ناراحت کند حالا بفرمایید تو.
جمله بفرمایید تو را با دندانهای فشرده ادا کرد و از طرز صحبتش اینطور استنباط میشد که بخواهد بگوید زودتر شرت را کم کن.