حسین توفیق اولین شماره نشریه توفیق را در سال ۱۳۰۲ منتشر کرد. توفیق یک روزنامه اجتماعی، فکاهی و سیاسی بود اما بعدها به یک نشریه ادبی تبدیل شد. عباس توفیق (خواهرزاده حسین توفیق) در این باره توضیح داد: در زمان رضاشاه سانسور زیادی اعمال می شد و موقعیت خطرناکی وجود داشت. بنابراین از سال ۱۳۱۱ روزنامه به یک روزنامه ادبی تبدیل شد و تا سال ۱۳۱۶ به همان صورت باقی ماند. اما از آنجایی که سانسور، زیاد بود هیچگاه روزنامه توقیف نشد.
عباس توفیق در گفتگو با برنامه به عبارت دیگر بی.بی.سی تاریخچه نشریه توفیق را از زمان رضاشاه تا هویدا بیان کرده است که توسط پایگاه تحلیلی خبری رویداد فرهنگی بصورت متنی پیاده سازی شده است .
در آن زمان با وجود غیرسیاسی بودن نشریه، حسین توفیق به علت سوءتفاهم هایی دو بار به زندان افتاد و پس از آزادی از زندان درگذشت و امتیاز روزنامه از حسین توفیق به پسرش، محمدعلی توفیق منتقل شد. در سال ۱۳۲۰ آزادی قلم اعلام و روزنامه توفیق کاملا سیاسی شد که به موضوعات اجتماعی و فکاهی نیز میپرداخت. آن زمان که حزب توده در میان اهل قلم فراگیر بود، عباس توفیق درباره موضع روزنامه توفیق توضیح داد: با اینکه توفیق یک روزنامه مستقل بود، چند تن از نویسندگان آن به حزب توده پیوسته بودند ولی سعی می شد در روزنامه این موضوع نمودی نداشته باشد هر چند به نوعی مطالب چپ گرایانه را در مطالبشان می نوشتند. از سال ۱۳۲۳ من و دو برادرم شروع به همکاری با روزنامه توفیق کردیم که تا زمان نخست وزیری مصدق ادامه داشت.
او علت کنار گذاشتن نویسنده های توده ای توفیق در زمان نخست وزیری مصدق را این گونه بیان کرد: اختلافات شدیدی به این دلیل وجود داشت که روزنامه طرفدار ملی شدن صنعت نفت بود درحالی که توده ای ها خواستار واگذاری نفت شمال به شوروی بودند. آنها ابتدا شعار لغو امتیاز نفت جنوب را می دادند که اصلا مصلحت نبود و بعد شعارشان «لغو امتیاز نفت جنوب و ملی کردن آن» شد. ما کاملا سیاست های خارجی مصدق را حمایت می کردیم با اینکه همزمان منتقد از سیاست های داخلی او بودیم و توفیق کاریکاتورهای زیادی جهت شوخی با مصدق و کارهایش داشت.
عباس توفیق درمورد کودتای ۲۸ مرداد گفت: توفیق بیشتر از این که طرفدار ملی شدن صنعت نفت باشد، انتقاداتی به دخالت های خلاف قانون اساسی شاه یا تعدادی از نماینده های مجلس که طرفدار سیاست انگلیس و آمریکا بودند، داشت و همچنین مخالف سرلشکر زاهدی که حس می کردیم قصد کودتا دارد، بود. از این رو در کودتای ۲۸ مرداد به دفتر محمدعلی توفیق حملاتی شد و حتی منزل او را به آتش کشیدند.
با توجه به این که روزنامه توفیق بعد از کودتا ۲۸ مرداد تا ۱۳۳۶ منتشر نشد، توفیق توضیح داد: بعد از ۴ سال و نیم پیشنهاد یک روزنامه فکاهی را به برادرانم دادم اما آنها گفتند فکاهی روش آن است و من فکاهی را به عنوان اسم پیشنهاد کردم زیرا دیگر اجازه انتشار توفیق را نمی دادند. پس می توانستیم با امتیاز روزنامه فکاهی هدف خود را اجرا کنیم. آن زمان وزارت کشور و ساواک باید اجازه انتشار روزنامه را می دادند. تیمسار بختیار رئیس ساواک بود و با پارتی بازی از طریق خواهر بزرگترم که با عمه بختیار دوست بود توانستیم مجوز بگیریم. بختیار هم با این تصور که هم اسم روزنامه و هم روش آن، فکاهی است مجوز داد. وقتی روزنامه را منتشر کردیم، آگهی دادیم که روزنامه فکاهیِ برادران توفیق منتشر شد!
وی ادامه داد: زمانی که روزنامه فکاهی منتشر شد، همینطور که قول داده و مجبور بودیم روزنامه صرفا فکاهی بود. اولین شوخی ما با یک مقام نیمه دولتی، شهرداری به نام مهام که تازه به روی کار آمده بود و در هر میدان شهر یک فواره می گذاشت. از طرفی در آمریکا کندی رئیس جمهور شد و در ایران اعلام کردند که دو حزب ایجاد خواهد شد؛ ملیّون و مردم.انتخابات راه افتاد و اجازه دادند که این دو حزب با هم مبارزه انتخاباتی داشته باشند. ما نیز شروع به انتقاد کردیم چرا که در زمان انتخابات همیشه در ایران آزادی بیشتر می شود تا جایی که یک شماره توفیق بسیار سر و صدا کرد؛ در این شماره به انتخابات حزبی پرداخته شد و پس از آن انتخابات باطل شد. هفته بعد از انتخابات شاه گفت: از آنجایی که قانونی برای ابطال انتخابات نداریم، تمام وکلای قلابی خودشان استعفا دهند. هفته بعد از آن بالای صفحه توفیق نوشتیم «قانون برای لغو انتخابات» و درمورد قانونی که در ۱۲۹۳ تصویب شده بود و طی آن انتخاباتی که بر اساس رشا باشد، باطل است و مسئولان مجازات می شوند.
عباس توفیق درمورد شوخی با نخست وزیرهای دیگر توضیح داد: توفیق در زمان نخست وزیری اسدالله اعلم، چند کاریکاتور راجع به او کشیدیم و او دستور داد توفیق حق ندارد دیگر کاریکاتوری از او بکشد. پس ما کاریکاتورهای علم و کتل میکشیدیم. شریف امامی نیز قبل از او همچین دستور را داده بود. حسن علی منصور بسیار خشن بود و شوخی سرش نمی شد. ما دو کاریکاتور انتقادی از او کشیدیم که به دنبال آن دستور داد توفیق را توقیف کنند.
بعدها متوجه شدیم که به علت کسری بودجه خرید اسلحه، دولت تصمیم گرفته بود نفت را گران بکند و به همه روزنامه ها پول داده بودند که بنویسند «گرانی جهادی برای پیشرفت است» اما توفیق باید توقیف می شد تا انتقادی نکند و صداها بخوابد. آن زمان منصور به انجمن مطبوعات سر زد و مدیران روزنامه های دیگر به او گفته بودند که توفیق از جایی پول نمی گیرد و کاری هم نکرده، اجازه دهید که شروع به کار کند. منصور گفته بود «چقدر ضرر کردید ما می دهیم». برادرم، حسین توفیق نیز جواب داده بود: همانطور که می دانید از جایی پول نمی گیریم. منصور گفت: پس توقیف باشید تا سر و صداها بخوابد. بعد از آن با شایعه ای درباره کاریکاتوری از منصور و عبدالناصر که اصلا وجود نداشت، وزیر اطلاعات تماس گرفت و گفت با وزیر صحبت کردم از هفته دیگر می توانید چاپ داشته باشید. اما ما ناز کردیم و منصور به ما اصرار کرد که کارمان را شروع کنیم. منصور برخلاف هویدا مرد ساده ای بود. او گفت وقتی شما روزنامه را چاپ می کنید ، به من فحش سیاسی می دهند و وقتی منتشر نمی کنید به من فحش ناموسی می دهند. ما شرط گذاشتیم که نباید سانسور زیادی بر روزنامه اعمال شود و او قبول کرد. و این، نقطه عطفی در تاریخ روزنامه نگاری بود.
او از دلایل محبوبیت توفیق در زمان زمام داری هویدا گفت: از سال ۱۳۴۳ تا توقیف روزنامه در سال ۱۳۵۰، روزنامه به یک انتشاراتی بزرگ مجهز شده بود ؛ علاوه بر نشریه توفیق که همچنان روزنامه توفیق خوانده می شد، توفیق ماهانه، توفیق سال و کتاب توفیق نیز منتشر می کردیم. در سال ۱۳۵۰ توفیق در اوج محبوبت توقیف شد.
عباس توفیق سیاست «در باز» را این چنین بیان کرد: برخلاف مطبوعات آن زمان که فقط کسانی می توانستند همکاری کنند که مشهور و باسواد و خوشقلم باشند، توفیق چنین شرط هایی را نداشت و هرکسی که روی نوشتن می داشت، می توانست با ما همکاریکند. به طوری که در آخرین شماره توفیق ، بیش از ۱۰۰ نفر هیئت تحریریه، شاعر، نویسنده و کاریکاتوریست داشتیم. مثلا عمران صلاحی وقتی دانش آموز دبیرستان بود برای ما مطلب فرستاد و بعدها شاعر بسیار خوبی شد. اکثر شاعران، کاریکاتوریست ها و نویسندگان طنز ایران شاگرد مکتب توفیق بودند.
او از توقیف های زمان نخست وزیری هویدا گفت: آن زمان سانسور زیاد داشتیم اما توقیف را به یاد نمی آورم. آن موقع روزنامه هایی مثل توفیق را هر هفته و کلمه به کلمه سانسور می کردند. از آنجایی که ما سانسورها را قبول نداشتیم، خود را سانسور نمی کردیم اما محرم علی خان (قدیمی ترین سانسورچی از زمان رضاشاه) همیشه اولین نسخه که چاپ می شد را می برد اداره سانسور و آن را کلمه به کلمه سانسور می کردند و ما یاد گرفته بودیم وقتی ما را احضار می کنند چگونه با آنها دعوا یا آنها را مجاب نماییم.
وی از دلایل سانسور روزنامه در زمان هویدا گفت: هویدا دزد نبود و مذهب خاصی هم نداشت اما اشکال عمده او این بود که می خواست مثل مقام سلطنت که ثابت بود، مقام نخست وزیری هم در زمان او ثابت بماند. از آنجایی که نه از طرف مردم، نه مجلس و نه انگلیس و آمریکا منصوب نشده و فقط شاه او را منصوب کرده بود و با این توجیه که موضوع شاه او را نگه دارد (با اطمینان شاه از اینکه او قدرت زیادی ندارد و نوکر صِرف است) شروع به تملق و چاپلوسی کرد. شاه نیز خوشش می آمد و او را 13 سال در مقام نخست وزیری نگه داشت.
عباس توفیق از کتاب خود در آینده خبر داد با نام «هویدا و شاه، بدون معما» که درباره روابط خصمانه دوران آخر نخست وزیر هویداست که به درستی به مردم گفته نشده است.
او درباره رفتار هویدا با توفیق گفت: او عاشق شهرت بود. شاید گمنام ترین فردی بود که نخست وزیر شد. ما گاهی با تعداد معدودی از رجال مراوده داشتیم که یکی از آنها عبدالله انتظام بود که آن موقع مدیرعامل شرکت نفت بود. اولین بار در دفتر انتظام با هویدا ملاقات داشتیم. او گفت: کاریکاتور من را بکشید. ما جواب دادیم که ما فقط کاریکاتور نخست وزیرها را می کشیم. بعد از این که وزیر دارایی شد تماس گرفت و گفت: درست است که نخست وزیر نشدم اما وزیر شدم، صفحه آخر روزنامه تان کاریکارتور من را بکشید. ما هم این کار را کردیم. وقتی که او نخست وزیر شد به ما گفت: همه به من تبریک گفتند اما شما خدمت نرسیدید. سپس ما در کاریکاتوری خطاب به او نوشتیم که در روزنامه توفیق به خدمت شما می رسیم. در آن زمان باند هویدا قدرت زیادی داشت و روزی هویدا دعوت کرد که به «باند» او بپیوندیم. ما هم با شوخی جواب دادیم اهل باند بازی نیستیم. بعد از آن دعوت کرد که عضو «حزب» او یعنی حزب ایران نوین شویم. اما ما باز به شوخی گفتیم که عضو «حزب خران» هستیم و پیشنهادش را با شوخی رد کردیم.
وی در مورد «حزب خران» توضیح داد: در دوره دوم توفیق حزب خران را در توفیق علم کردیم که آن موقع بیشتر شوخی بود اما در دوره سوم توفیق، خر بودن را به عنوان یک مرحله عالی و اخلاقی نام بردیم زیرا آن زمان اگر کسی دزدی نمی کرد یا رشوه نمی گرفت، می گفتند خریت می کند. مردم این حزب را جدی گرفته بودند و می خواستند عضو حزب خران شوند. در آن دوران حزب خران جدی ترین حزب ایران شده بود؛ ما کارت عضویت چاپ کردیم و سند خریت صادر می شد، کمیته خربگیری وجود داشت که عضویت را تصویب می کرد، اعضا شهریه پرداخت می کردند و مراسم تالیف برگزار می شد. حزب خران شعار هم داشت: حزب خر بهترینِ احزاب است/هر که باور نمی کند گاو است. همچنین اشخاص معروفی مانند استادان دانشگاه و تعدادی نماینده مجلس هم عضو حزب شدند.
او ادامه داد: هویدا برای بار سوم ما را دعوت کرد و من گفتم بگذارید ما چند نفر سالم بمانیم. او بسیار عصبانی شد و با بودجه محرمانه نخست وزیری یک امتیاز خلاف قانون به محسن دولو (کاریکاتوریست) برای مجله کاریکاتور داد و با آن بودجه بسیاری از روزنامه نگاران، نویسندگان و کاریکاتوریست ها را خرید. آن مجله با شکست روبرو شد در حالی که تیراژ توفیق بالاتر رفت. بنابر این هویدا تهدید کرد و گفت روزنامه توفیق را ببندند. ما هم گفتیم اگر توفیق کتبی را توقیف کنید، توفیق شفاهی را راه می اندازیم. بعد از آن گفتیم که اگر ادامه اننتشار توفیق با نوکری دولتت باشد ما توفیق را فدا می کنیم. هویدا که نتوانسته بود توفیق را بخرد آن را توقیف کرد. بعد از بسته شدن روزنامه٬ هویدا پیشنهاد کرد که روزنامه را به یک شرکت سهامی تبدیل کنیم و قصد خرید 51 درصد سهام آن را داشت و می خواستند هفته ای 250 هزار تومان برای «آگهیِ نذار» و دستخوش بدهند که ما قبول نکردیم. بالاخره در سال 1350 توفیق، توقیف شد.
وی افزود: فقط یک دادگاه می تونست یک روزنامه را توقیف کند و این کار انجام نشده بود. به برادرم گفتم که باید سند و مدرک تهیه کنیم. پس بخشنامه ای برای تمام شهربانی های سراسر کشور فرستادیم و بر اساس آن شکایت نامه ای تنظیم کردیم.
- نشریه توفیق /
- حسین توفیق /
- رضاشاه /
- هویدا /