دومین نشست از سلسله نشستهای بررسی شاخههای علوم انسانی بعد از انقلاب در خانه کتاب برگزار شد.
به گزارش رویداد فرهنگی بر اساس اعلام روابط عمومی موسسه خانه كتاب، بهناز علیپور گسكری، داستاننویس، منتقد ادبی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر در نشست «داستان نویسی» از سلسله نشست های بررسی برخی از شاخه های علوم انسانی بعد از انقلاب، گزارشی از وضعیت داستان نویسی پس از انقلاب ارائه داد. متن این گزارش به شرح زیر است:
وقتی یك مقطع تاریخی خاص یا یك نقطه عطف تاریخی را منظری قرار میدهیم تا از آن نقطه به پیش و پس یك رخداد بزرگ نگاه كنیم یعنی دیدگاهی تاریخی اجتماعی را برگزیده ایم. با مطالعه ادبیات در بستر تاریخی - اجتماعی میبینیم كه ادبیات تابعی است از تحولات اجتماعی و، ساختارهای ادبی نه در آغاز یك دوران؛ بلكه در پایان آن دوران قابل دستهبندی هستند. با تأمل در فرآیند تحول ادبیات داستانی در ایران معاصر، میتوان دریافت كه این فرآیند بیش از آنكه فرآیندی علّی، خطی باشد؛ فرآیندی گسسته، نامستمر و ناپیوسته است كه در پیوند با نقاط عطف تاریخی شكل گرفته است.
در مطالعات جدید در حوزه ادبیات، ساختار ادبیات یك ساختار واحد و یكدست نیست و حتی در صورتی كه یك ساختار ادبی ثابت برای ادبیات قائل باشیم، همانگونه كه پژوهشگران كلاسیك به آن باور داشتند، خواهیم دید این ساختار در بطن خودش تنوعاتی دارد. برای نمونه در دوران معاصر و در سال های پس از انقلاب، با وجود این كه ساختار سیاسی حاكم، بر خلق یك ساختار ادبی واحدِ ایدئولوژیك تأكید میكند، این ساختار تنوعات درونی پرشماری دارد و، نویسندگان متعدد ساختارهای متعددی داخل این ساختار بزرگ تر تعریف كردهاند.
در این جا با مرور سه دهه داستان نویسی در ایران بعد از انقلاب سعی كردهام به رابطه میان ادبیات با شرایط اجتماعی _ فرهنگی خاص هر دوره بپردازم و در عین حال ویژگی های فرمی و محتوایی ادبیات داستانی این دوره ها را هم ناگفته نگذارم و نشان دهم كه چگونه ادبیات در پیوند با ساختار اجتماعی متحول میشود و تأثیر جامعه بر ادبیات یك تأثیر خطی و یك سویه نیست، بلكه تأثیری پیچیده است و باید به این رابطه عمیقتر نگاه كرد.
در سال های ۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹ به گواهی آمار موجود، هجده رمان و داستان بلند تولید شده كه مهمترین آن ها عبارتند از آتش بدون دود (۱۳۵۸)، طاغوت در یك جزیره ناشناس (۱۳۵۸)، سلول ۱۸ (۱۳۵۸)، جای خالی سلوچ (۱۳۵۸)، ما صبر میكنیم (۱۳۵۸)، خون پای نخل (۱۳۵۸)، فیل در تاریكی (۱۳۵۸)، دهقانان (۱۳۵۸)، رقص رنج (۱۳۵۹)، طلوع ستمكشان (۱۳۵۹)، اینك وطن تبعیدگاه (۱۳۵۹)، جویندگان نان (۱۳۵۹). همان طور كه عنوان این داستانها نشان میدهد محتوای اجتماعی و مبارزات سیاسی از وجوه غالب آن هاست. باید اضافه كنیم كه این داستانها بیشتر محصول شرایط اجتماعی سالهای نزدیك به انقلاب اند و حاوی دیدگاههای سیاسی با درونمایههای عصیان، ظلم ستیزی، نمایش فقر و فاصلههای طبقاتی. این در حالیست كه هنوز الگوهای فرهنگی و ارزشی و گزینشی پس از انقلاب، بحران ها و جنگ بر این آثار چندان مشهود نیست.
ادبیات داستانی در دهه ۶۰
ادبیات داستانی در دهه ۶۰ ماهیتی دیگر دارد. در نخستین دهه پس از انقلاب حاكمیتِ ایدئولوژی و فرهنگ اسلامی، بر فضای فكری جامعه، و عواملی مثل وجود شرایط شور انقلابی، آغاز جنگ، بحران در نظم عرفی فرهنگی جامعه، ظهور دولت جدید با تدابیر تازه، زمینه را برای تولیدات داستانی با گرایش های سنتی - انقلابی و ایدئولوژیك فراهم كرد. به عبارت، دیگر گفتمان رسمی و ایدئولوژیك به گسترشِ تولید و اندیشههای خودش پرداخت كه این ارزش ها هسته مركزی گفتمان ادبی دهه شصت را تشكیل میدهند و در بستر چنین وضعیتی بیشتر رمانهای دهه شصت، زمینهای دینی، تاریخی، اجتماعی و سیاسی مییابند.
در این محیط فكری، مضامینی كه نویسندگان بر آن تأكید دارند شامل ارزش های دینی ملی، مبارزه و مقاومت، در جهت حفظ هویت جمعی است. وقتی به روابط شخصیتهای داستان های تولید شده در این دهه نگاه میكنیم، میبینیم كه بیشتر در جهت تبیین شرایط كلی جامعه تنظیم شدهاند و بازنمای شرایط موجودند. درحقیقت، سوژه نویسندگان این دهه، شرایط اجتماعیای است كه شخصیتها در آن نقش خود را ایفا میكنند. در حالیكه فردیت چندان محلی از اعراب ندارد. اغلب نویسندگان، با ارائۀ دیدگاهها، معیارها، و ارزشهای همسو با ایدئولوژی حاكم، وضعیت اجتماعی دهۀ شصت را در آثار خود نشان دادهاند. پس میتوان ادعا كرد كه نویسندگان دهه شصت با قرارگرفتن در معرض گفتمان ایدئولوژیك و انقلابی، پدیدآورنده واقعی متن داستانی نیستند؛ بلكه گفتمان غالب هست كه تولید آثار آن ها را هدایت میكند. بنابراین می بینیم كه روند تحولات اجتماعی دهه نخست انقلاب، زمینه لازم برای تولید این نوع رمان را فراهم می آورد.
حتی اگر ادبیات را به عنوان یك ساختار ثابت بپذیریم، نمیتوانیم منكر تنوعات درونی آن ساختار باشیم. یعنی به رغم تلاش برای یكدست كردن ادبیات میبینیم شیوه عمل داستاننویسان در پرداخت و تدوین آثار و انتقالِ اندیشههای شان از منطق خاص خود پیروی میكند و نمیتوان مجموعِ تولیدات داستانی این دهه را صرفاً تابع تحولات اجتماعی و نتیجه سیاستهای فرهنگی دورانِ انقلاب، جنگ، و جایگــزین شدن ارزشهای اسلامی به جای ارزشهای غیراسلامی تلقی كرد. اما اینجا داریم از یك گرایش غالب صحبت میكنیم كه مبتنی بر یك الگوی فرهنگی است كه بر پایه برخورد گزینشی با ارزشهای سنتی و مدرن طرحریزی شده.
این نكته واضح است كه محدودیت فضای فرهنگی در این دهه، قوانین یكدستكننده و تك صدایی در جامعه، باعث شد آثار تولید شده یا در جهت تأیید ایدئولوژی حاكم و، یا در جهت تكذیب و مخالفِ آن حركت كنند. از این رو است كه میبینیم مهمترین جریان های فرهنگی دهه شصت بر اساس دو ایدئولوژی مذهبی و غیرمذهبی شكل میگیرند. در شرایطی كه بر اساس گفتمان رسمی، هنرِ مقبول، هنر «متعهد» است و باید به آرمانها، اهداف و شعارهای انقلاب و الگوی فرهنگی اسلامی وفادار باشد. «درچنین شرایطی تولید فرهنگ، یك حركت سیاسی به شمار میآید؛ و مخالفت فرهنگی، مخالفت سیاسی تلقی میشود» (ر.¬ك غلامرضا كاشی، ۱۳۷۹: ۳۰۷) و ادبیات به دو شقّ خودی و دیگری تقسیم میشود و طبیعی است كه در این میان فرهنگی میانمایه و سازشگر در این سال ها جان میگیرد.
با شرایط ذكر شده روشن است كه تولیدات فرهنگی - ادبی با ركود مواجه شوند. ولی در دهۀ شصت وضعیت نشر آثار داستانی با این وجود، در مجموع روندی صعودی دارد به خصوص در سه سال آخر این دهه یك خیزشِ ادبی مشاهده میشود. غیر از انبوه داستانهای كوتاه منتشر شده در مجلات و مجموعه داستانهای مستقل، ۱۵۰ رمان در این دهه منتشر شده است كه یك چهارم از آن ها سهم نویسندگان زن است
بخش عمده این رمان ها تابع گفتمان رسمی و از نظر مضمونی در جهت تأیید شرایط فرهنگی موجود حركت میكند و از حیث روایی هم عموما بر مستقیمگویی، نقل و گزارش مبتنی هستند و بخش كمتری از این داستانها محصول جریانهای روشنفكری و گرایش به مدرنیسم ادبی و بازتابدهنده اندیشه مدرن و با نگاه انتقادی همراه است كه درخواست مشاركت در اصلاح و تحول اجتماعی دارند. این آثار عمدتاً با رویكردِ واقعگرای انتقادی نوشته شدهاند، مضمون محورند و تكنیك و شیوههای روایی در آن ها به ندرت به چشم میخورد. اما در اواخر همین دهه معدود رمانهایی نظیر طوبی و معنای شب پارسیپور، اهل غرق روانیپور، شب ملخ، محاق كوشان، آدمهای غایب مدرسی را داریم كه به شیوه رئالیسم جادویی و با فضاهایی سورآلیستی خلق شدهاند.
به طور كلی از میان رمانها و داستانهای بلند در این دهه، رمانهای اجتماعی، رمانهای دینی و دفاع مقدس بیشترین فراوانی را در بین رمان های نویسندگان مرد دارند. جریانهای عمده رمان نویسی در این دهه عبارتند از: اجتماعی و تاریخی، رمان جنگ و دفاع مقدس ، و رمانتیك عامهپسند.
ادبیاتِ جنگ یا دفاع مقدس
به قول براهنی سایه جنگ بر داستان نویسی دهه ۶۰ سایه افكنده است. از این رو است كه كمتر نویسنده ای را می بینیم كه از این تأثیر بركنار مانده باشد. و اثری اعم از داستان كوتاه یا رمان در این حوزه نداشته باشد. ستینگ این آثار گاهی در جبهه و مناطق جنگی، گاهی در شهرهای درگیر جنگ است. نگاه تقدسگرایانه و ایدئولوژیك به موضوع جنگ گسترۀ وسیعی دارد. از نویسندگان این حوزه میتوان به قاسمعلی فراست (نخلهای بی سر)۶۳ ،محسن مخملباف باغ بلور (۱۳۶۵)، رضا رهگذر، محسن سلیمانی، فیروز زنوزی جلالی، علی موذنی، سید مهدی شجاعی، بایرامی، داریوش عابدی اشاره كرد.
آثار داستانی ادبیات جنگ و دفاع مقدس به لحاظ نوع روایت اغلب داستانهای رئالیستی سادهای هستند كه بیشتر با بیانی گزارشی و خاطرهای به نقل وقایع میپردازند و بیان رشادتهای رزمندگان در میدانهای جنگ در الویت قرار دارد، و این در حالی است كه نقش تخیل و زیبایی شناسی داستانی تحت الشعاع مضامین و احساسات مذهبی و میهنی قرار گرفته است. شهادت و حماسه آفرینی مهمترین درونمایۀ داستانهای جنگ است. آمیختگی داستان های حوزه جنگ و جریان داستانهای دینی و گاه عرفانی تا اندازه زیادی بر هم منطبق هستند. داستانهای اقلیمی جنوب هم تا اندازه زیادی با جریان ادبیات جنگ در این دوره همپوشانی دارد.
در كنارِ داستانهای ارزشی جنگ، رمان ها و داستانهای كوتاه متعددی هم نوشتهشدهاند كه واكنش افراد و هراس آنها از جنگ و آوارگی و بمبباران و موشكباران شهرها؛ مقاومتهای مردمی، زندگی در اردوگاههای جنگ زدگان، و بسیاری از موضوعات وابسته به جنگ موضوع اصلی آنهاست. مانند زمین سوخته ۶۱ از احمد محمود، زمستان ۶۲ فصیح شب ملخ مجابی و محاق منصور كوشان، ثریا در اغما (۱۳۶۳)، ناگهان سیلاب از مهدی سحابی.
آنچه در این دو دسته رمان به چشم میخورد، تقسیم نقشها به خودی و دیگری است و همچنین یكی از درونمایههای مشترك آنها بازگشت به ارزشهای گذشته، اسطورههای دینی، ملی و باستانی است. به همین علت بخش مهمی از روایتهای داستانی با گذشتهنگری و حسرت بر آرزوی از دست رفته، همراه میشود.
تبصره: نقش شخصیت زنان در آثار دهه ۶۰
با توجه به اینكه كنشگری یا انفعال زنان در آثار داستانی، شاخص مهمی در معرفی وضعیت اجتماعی- فرهنگی یك دوره در اختیار ما قرار میدهد این موضوع را به عنوان یكی از سرفصلهای بحث انتخاب كردهام. شخصیتهای زن در رمان های این دهه به دلیل عدم حضور در مناسبات اجتماعی و عدم تمّكن اقتصادی، وابستگی آنان به مردان تقویت شده و جایگاهی فروتر به آنها بخشیده است. به عبارت دیگر، با وجود تفاوتهای فردی اندك، همۀ شخصیتها در دایرۀ كلیشههای فرهنگی و سنتی جامعه قرار دارند و تنها میتوانند نقشهای تثبیت شدۀ اجتماعی خود را نمایش دهند. در فضای ادبی این دهه گفتمانهای جنسیتی و سنتی زنان بر كلیشههایی چون نجابت، پوشش، مظلوم بودن و زیبایی مبتنی است. به طوركلی در آثار داستانی این دهه بر نقش كلیشهای زنان تأكید میشود. زنان فاقد مشاركتهای اجتماعی تصویر میشوند و ناگزیر، نقش سنتی خود را ایفا میكنند.
۲-جریان رایج دوم داستانهای رمانتیكِ عامهپسند
یكی دیگر از جریان های عمده رماننویسی در این دهه است. در میان آثار نویسندگان زن در دهه ۶۰، از بین ۳۱ عنوان ۱۷ اثر به جریان رمانهای رمانتیكِ عامهپسند اختصاص دارد. رمان عامه پسند درحقیقت ۵۰ درصد از آثار آن ها را تشكیل میدهد.در مقایسه با رمان هایی كه نویسندگان مرد، اغلب با رویكرد اجتماعی و دفاع مقدس در دهۀ شصت تألیف كردند، میبینیم حجم انبوه رمانهای عامهپسند در میان رمانهای نویسندگان زن قابل تأمل است و این پرسش را ایجاد میكند كه تولید رمان عامهپسند، محصول كدام شرایط اجتماعی است؟ به تعبیر استوارت هال «فرهنگ عامه كه به نظر امری «طبیعی» مینماید؛ محصولی اجتماعی و سرشار از رمزگذاریهای مختلف است» (آزاد ارمكی، ۱۳۹۳: ۲۲). به عبارت دیگر ادبیات عامهپسند در جامعۀ تودهای شكل میگیرد و در برابر فرهنگ نخبهگرا قرار میگیرد. آن ها به طور عمومی در دسترس هستند، آن ها محصول صنعت فرهنگ اند كه ثبات و دوام سرمایهداری را تضمین میكنند و به عنوان محصول نوعی ایدئولوژی شناخته میشوند. (استریانی، ۱۳۹۲: ۱۸). این متون زندگی روزمره و در نتیجه رفتارهای فرهنگی یك دوره را بازنمایی میكنند و میتوان میزان قابل توجه رمان عامهپسند در دهۀ شصت را جلوهای از فرهنگ عامه و رفتارهای فرهنگی آنان تلقی كرد.
داستان كوتاه دهه ۶۰
عمده ترین ژانرهای ادبی در سه دوره مورد بحث ما داستان كوتاه و رمان است. در مورد زمانبندی داستان كوتاه نمیتوان مانند رمانها و داستان های بلند نظر داد. چون بسیاری از داستان های كوتاه پیش از گردآمدن در یك مجموعه مستقل، به طور پراكنده در دوره های زمانی مختلف در مجلات ادبی منتشر شده اند. در دهه ۶۰ قریب ۱۶۰۰ داستان كوتاه در مجلات و مجموعه داستانها چاپ شدهاند. اینجا به دلیل اهمیت داستان كوتاه و كاركرد آن لازم است فصلی در این باب باز كنم.
داستان كوتاه در دهه ۶۰ هم به لحاظ كیفیت و هم كمیت رایجترین نوع ادبی است. به نظر میرسد برخی از ژانرها و جریانهای ادبی نسبت به بقیه به شكل مطلوبتری با محیط جدید سازگار میشوند و با بافت جامعه تناسب و پیوند برقرار میكنند. در جامعه ما داستان كوتاه سالهاست كه رسالتی مضاعف، یعنی داستان، تاریخ و پژوهش را یكتنه، به دوش كشیده است. داستان كوتاه را هنری منزوی و شخصی نامیدهاند. داستان كوتاه قرابت قابل توجهی با شرایط دهۀ پرجنبش و پر حادثۀ شصت و حتی دهههای بعدی در كشور ما دارد. به خصوص كه با سنتهای ادبی گذشته ما مثل انواع حكایت و غزل قرابت دارد. صفدر تقیزاده در شكوفایی داستان كوتاه،یك آنتولوژی داستانی مشتمل بر داستان های كوتاه دهه ۶۰، كه در سال ۷۲ چاپ شده مینویسد: « داستان كوتاه را در ادبیات فارسی میتوان از لحاظ انضباط و دقتیكه در ساخت و پرداخت آن به كار میرود، با غزل مشابه دانست. یعنی با سنجیدهترین و ماندگارترین قالبهای شعری؛ غزل كوتاه است و ساده و با همه تنوع بیانی دارای كلیت و تمامیت( یكپارچه) است. یك غزل كامل مثل یك داستان كوتاهِ كامل تركیبی ارگانیك دارد. او دوره ده ساله ۵۷ تا ۶۷ را دوره «رنسانس» داستان كوتاه در كشور میخواند.(ص۴ تقی زاده)
داستان كوتاه محصول شرایط بحران است و در جوامعی كه مدام دستخوش ناآرامی و بیثباتی است كاربرد بیشتری دارد. یكی از دلایل گرایش نویسندگان این دهه را میتوان در تحولات سریع و دوره پرجنبش پس از انقلاب و وقوع حوادث پی در پی جستجو كرد. چون داستان كوتاه در به تصویر كشیدن وقایع زودگذر و ناپایدار و لحظات حساس، وفادارانه تر عمل میكند.
»اوكانر» فرم داستان كوتاه را بیشتر مناسب جوامعی میداند كه عنصر نابسامانی بر آن ها مسلط است و حرمت به جامعه ارج و ارزش چندانی ندارد. و چون عمدتا با آدمهای محروم و سرگردان جامعه سروكار دارد، توانسته است غربت و تنهایی را به شكلی تندتر و گزنده تر از هر فرم ادبی دیگری آشكار كند. در جامعه ما نیز داستان كوتاه توانسته نابسامانی شرایطِ انسانِ تنها را به درستی آشكار سازد. این دهه پرشور ترین و حادثه سازترین سال های زندگی مردم ما بوده در این دوره ارزشهای پیشین دگرگون شده دوره مبارزه در راه ایمان، مقاومت و میهن پرستی هشت سال جنگ دلهره جنگ دربدری و بی خانمانی و سایه وحشت و ترس از گسترش جنگ محرومیت های اقتصادی همه زمینههای مناسبی برای تولید داستان كوتاه ایجاد كرده اند. تقی زاده این دوره را شكوفایی ادبی داستان های كوتاه ارزیابی میكند. این داستان های را به لحاظ مضمونی و فرمی میتوان دسته بندی كرد.
مهمترین محورهای داستانهای این دهه : تنهایی، محرومیت، مهاجرت، جنگ، موشكباران، آوارگی و ناامنی، است كه همه انعكاس شرایط محیطی و فرهنگی و اجتماعی و برشهایی از تجربههای عاطفی و روزمره دوران خود هستند. داستان های كوتاه این دهه در انواعِ محتلفی از جمله ذهنی و روانشناختی، تاریخی، اسطوره ای و سیاسی و اجتماعی نوشته شدند. بسیاری از داستان كوتاه نویسان این دوره رمان هم دارند كه به تعدادی از آنها در مبحث قبل اشاره شد.
از مهم ترین داستان كوتاه نویسان میتوان از : علی اشرف درویشیان و جمال میرصادقی، اصغر الهی مجموعه داستان دیگر سیاوشی نمانده۶۷ شب آه ۶۴- رضاجولایی سلسله پشت كمانان و جامه به خوناب، نسترنهای صورتی-صفدری، قاضی ربیحاوی- نسیم خاكسار، امین فقیری ۶۸مویه های منتشر، صفدری سیاسنبو۶۸- گلی ترقی، سیمین دانشور، تپههای سبز ۶۶فرخنده آقایی- خدایی از میان شیشه و مه۶۹، جعفر مدرس صادقی ، محمد كشاورز پایكوبی و ... منیروروانی پور كنیزو۶۷، دل فولاد و سنگ شیطان، نوبت عاشقی ۶۹ مخملباف- شهریار مندنی پور هشتمین روز زمین۶۹- علی موذنی كلاهی از گیسوی من۶۸- میهن بهرامی مج حیوان ۶۲ وكوروش اسدی برزخ نام برد.
داستاننویسی دهه ۷۰
این دهه یكی از دوره های پربار ادبی پس از انقلاب است كه شامل تنوع در ساختار،موضوع، اندیشه و ورود صداها و طرحهای تازه است. دومین دهۀ بعد از انقلاب با رویدادهای مهمی از جمله پایان جنگ ، بازنگری در قانون اساسی، برنامۀ توسعه و سازندگی همراه بود. این تحولات بهتدریج موجب بازنگری و دگرگونیهایی در سیاستهای فرهنگی حاكم هم گردید. گفتوگوهای انتقادی متنوعی شكل گرفت و فضای فرهنگی جامعۀ ایران بازتر شد.
این تحولات فكری زمینه را برای نقد عقلانی در ایران دهۀ هفتاد فراهم آورد. فرو نشستن شور انقلابی و پایداری عقلانیت با ملایم شدن جزم-اندیشی، دفاع از حكومت دمكراتیك دینی، نقد رفتارهای عقلستیز، طرحِ برابری حقوق زنان و مردان از جمله مواردی بود كه دامنۀ گفتارهای مجاز فرهنگی_هنری را وسعت بخشید. و یك فضای فكری متكثر شكل گرفت. عاملِ دیگری كه در بهوجودآمدن فضای فكری متكثر و روشنگر در ایران دهۀ هفتاد موثر بودند، انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۱۳۷۶ بود.
بنابراین در دهه ۷۰ به غیر از گفتمان رسمی، گفتمانهای دیگری مانند روشنفكری دینی، پستمدرنیسم، گفتمان اسلام سنتی، گفتمان لیبرالیسم نیز فرصت بیان اندیشههای خود را پیدا كردند. در این بافت كثرتگرا، ادبیات نیز به مضامین تازۀ انسانی، سیاسی، اجتماعی پرداخت و طیفِ متنوعی از رمانها و داستانهای كوتاه تولید شدند كه معرف گفتمانهای ذكر شده بودند. در این دهه نویسندگان آثار داستانی با تأثیر از این فضای فرهنگی متكثر ،رمانهایی با رویكردهای اجتماعی، جنگ و دفاع مقدس، فمینسیم ادبی، پستمدرنیسم، رمانتیك عامهپسند نوشتند. و ما شاهد تولید آثار برجستهای همچون آینههای دردار، نوشدارو، نقش پنهان، نیمۀ غایب و دل و دلدادگی، جزیره سرگردانی،..... بودیم. در این آثار نویسندگان بر بازنمایی از «خود» و فردیت تأكید میكند، دقیقا در مقابل نویسندگان دهه شصت كه با نگاهی ایدئولوژیك به دنبال تولید صدای یك مای جمعی در برابر دیگری یا دیگرانی قرار گرفته بودند.
در دهه ۷۰ حدود هزار رمان منتشر شده كه نیمی از آن متعلق به نویسندگان زن است. از این میان،هفتاد درصد رمانهای زنانِ نویسنده و درصدی از رمان مردانِ نویسنده به جریان داستانهای رمانتیكِ عامه پسند اختصاص دارد. از مهمترین آثار عامهپسندی كه با اقبال عمومی مواجه شدند میتوان به این آثار اشاره كرد: اتوبوس آبی (۱۳۷۷) از مهدی اعتمادی؛ باغ مارشال (۱۳۷۶) از حسن كریمی؛ پریچهر (۱۳۷۹) از م. مؤدبپور؛ تندیس عشق (۱۳۷۲) از نسرین ثامنی، پنجره (۱۳۷۲) و آریانا (۱۳۷۸)از فهیمه رحیمی؛ حكایت روزگار (۱۳۷۳) از فریده گلبو؛ بامداد خمار (۱۳۷۴) از فتانه حاجسیدجوادی؛ غمهای زندگی (۱۳۷۶) از زهره خسروانی، افسانۀ دل (۱۳۷۶) و نگین محبت (۱۳۷۸) از فریده رهنما، شب سراب (۱۳۷۷) از ناهید پژواك؛ بگشای لب (۱۳۷۷) از شهره وكیلی؛ گسترۀ محبت (۱۳۷۷) و نیمی از وجودم (۱۳۷۹) از نسرین قدیری؛ سالهای بیكسی (۱۳۷۸) از مریم جعفری، دالان بهشت (۱۳۷۸) از نازی صفوی؛ سپیدۀ عشق (۱۳۷۹) از رؤیا خسرونجدی؛ شاهپری حجله (۱۳۷۹) از رؤیا سیناپور اشاره كرد.
در این دهه رمانهایی متأثر از جریانهای سیاسی_اجتماعی تولید میشوند و اعتراضات فرهنگی و اجتماعی و هویتجویی خودشان را به شكلی نمادین مطرح میكنند. گفتمان انقلاب و دفاع مقدس، با هدف حفظ دست آوردهای دفاع مقدس ادامه مییابد و رمان های عامه پسند زنان پیشتاز است.جریان های مهم رمان نویسی دهه ۷۰عبارتند از:
رمانهای جنسیت محور: از وجوه برجستۀ این دهه، توجه نویسندگان به تولید رمانهای جنسیتی و زن محور است. این دسته از آثار در دو گروه رمانهای عامهپسندِ رمانتیك و دوم داستانها و رمان های فمینیستی (در جایگاه ادبیات نخبهگرا) قرار میگیرد.
گروه اول یعنی در آثار عامهپسند این دهه، نویسندگان اعم از مرد و زن، «زنان» را محور نوشته خود قرار میدهند. اما محوریت شخصیت زن در این داستان ها به معنی محوریت فردی آنها در خانه و جامعه نیست؛ و سرنوشت این زنان ، اغلب به دست مردان داستان رقم میخورد نه خود آنان. دیدگاه بسیاری از نویسندگان زن عامهپسند با رویكردی محافظه كارانه، بر تأیید فرهنگ غالب پدرسالارانه منطبق است. در حقیقت زنان حتی اگر شخصیت اصلی و محوری داستان باشند در چهارچوب همان هنجارها و باورهای سنتی- فرهنگی، و تصاویركلیشهای جامعه بازنمایی میشوند. در حقیقت این آثار بهمثابه بخشی از ابزارهای تعلیم و تربیت اجتماعی، گفتمان مردسالارانه را در چهارچوبی زنانه برای خوانندگان منعكس میكنند (فرهنگی، ۱۳۸۴: ۶۵-۶۳(
بدینترتیب، رمانهای عامهپسند كه هدفشان پرداختن به مسائل جنسی- عاشقانه و حادثه و جلب مشتری است، با كسب عنوان پرفروشترین رمانهای دهۀ هفتاد، موفقیت خود را در جذب مخاطبان ثابت میكنند. » (رك.میرعابدینی، ۱۳۶۶، ۱۹۷). میرصادقی در بررسی علل این پدیده به عوامل مختلفی اشاره میكند از جمله گرایش به نهیلیسم در میان نویسندگان رمانهای ادبی و دغدغۀ آنها برای تأمین هزینههای زندگی، تغییر در كاركرد رمان از جریانی در راستای اندیشیدن به خود، و جامعه به سمت ابزاری برای سرگرمی صِرف ،و نیز رقابت با فیلمهای ویدئویی (میرصادقی،۱۳۹۴: ۴۷۳).
در مقابل این رمانهای عامهپسند، رمانهای نخبهگرای جنسیتمدار قرار می گیرند كه برخاسته از جنبش ادبی فمینیستی و در واقع محصول فضای پس از انقلاب است. در این دسته از رمانها «زنان» از نگرش سنتی فاصله میگیرند و نمایی تازه از «خود» ارائه میدهند؛ نمایی كه در آن زنان «عاملیت» دارند، در تصمیمگیریها مشاركت دارند یا خواهان مشاركت هستند، نویسندگان این رمانها زنان را به عنوان سوژه و، دستیابی به هویت فردی و اجتماعی زنان را درونمایۀ آثار خود قرارمیدهند. بر این اساس نویسندگان فمینیست دهۀ هفتاد میكوشند با تمركز بر هویت زن تمایزات و تبعیضات جنسیتی موجود در جامعه اعتراض كنند؛ و به این ترتیب نظامهای گفتمانی غالب را به چالش درآورند و چهرهای دیگر از زنان ترسیم كنند. نمونه بارز آن جزیره سرگردانی، نیمۀ غایب۷۸. البته فراموش نكنیم كه زمینههای این نوع از رمان با طوبی و معنای شب و اهل غرق در اواخر دهه شخصت پدیدآمده بود.
كامران تلطف با تأكید بر اینكه جنبش ادبی فمینیسم محصول فضای پس از انقلاب است در مورد آثاری كه زنان در دوران پیش از انقلاب آفریدهاند، مینویسد: آنان به دلیل تأثیرپذیری از گفتمان ادبی مسلط عمدتاً به مسائل سیاسی_اجتماعی میپرداختند و كمتر به مسائل جنسیتی توجه نشان میدادند. بدون شك، در آثار آنها مضامین مربوط به زنان وجود داشت اما این مضامین اغلب در بافت «ادبیات متعهد و آگاهیبخشی همچنان مرد سالار» مطرح میشد (تلطّف، ۱۹۹۷: ۵۳۱)
در این دهه و در ادامه سنت داستاننویسی دهه شصت، جریان( نوع روایتها) رئالیسم سنتی و جادویی به حیات خود ادامه میدهند ولی رئالیسم انتقادی جانی تازه میگیرد. رمان مدرن با توجه به تغییرات فرهنگی دهۀ هفتاد، با كاهش فضای پرشور انقلابی و ارزشی،با اقبال بیشتری روبه-رو میشود. در حالی كه در دهه گذشته(شصت) مدتی از اقبال نویسندگان به مدرنیسم كاسته شده بود. رمان مدرن فارسی عمدتاً انتقادی است و موضوع این انتقاد اغلب متوجهِ ارزشها و اصول اخلاقی و اجتماعی تجویزی برآمده از گفتمانِ رسمی ایدئولوژیك است. علاوه بر این در متون مدرنیستی هر شخصیت خصوصیات مشخص و منحصر به فردی دارد. و خوانندۀ رمان با گفتمانهای متكثر مواجه میشود. به همین دلیل بین جریان مدرنیسم داخلی با مدرنیسم غربی تفاوتهایی هست كه مهمترین آن در امرِ نگرش به تحولات اجتماعی نهفتهاست؛ مدرنیسم غربی به ذهنیتگرایی و درونگرایی افراطی پناه میبرد و مسئولیت اجتماعی یا دیدگاه انتقادی اندكی دارد، درحالی كه نویسندۀ مدرنیست ایرانی نمیتواند از دغدغههای سیاسی و اجتماعی و انتقادی پیرامونش فاصله بگیرد.
در خصوص رمانهای مدرن و بعضا پست مدرن غیر از مضامین و كثرت دیدگاهها و اندیشهها باید به شیوههای روایی ِبه كار رفته در این رمان ها نیز اشاره كرد. از جمله تعدد راویان، زاویه دید متغیر، گسیختگی روایی، ذهنی گرایی و زبان كه به آنها خواهیم پرداخت.
داستانهای پستمدرن
تنوع و تجربههای تازه در فرم و ساختار در دهه ۷۰ نضج میگیرد، كه یكی از آنها به جریان داستانهای پسا مدرنیستی موسوم است. البته من كمی با احتیاط از این اصطلاح نام میبرم چون در زمانۀ برزخی گذارهای اجتماعی تمام ناشدنی در جامعه ما، از جریان داستان نویسی پست مدرن صحبت كردن كمی باید با احتیاط همراه باشد. و من ترجیح میدهم از اصطلاح فرامدرن استفاده كنم. اما در اینجا بیشتر به تلاشهایی كه در جهتِ تولید این گونه رمانها انجام شده نظر دارم. در این دهه نمونههایی از این دست داستان ها و رمانها روانۀ بازار نشر ایران میشود كه در تكنیك، زبان، عدم قطعیت، ناپیوستگی، و بسیاری از مولفههای داستان های پست مدرنیستی مشتركاند، ولی به لحاظ اندیشۀ غالب هستی شناسانه خیلی از آن فاصله دارند، هنوز جای صداهای متعدد، به مثابه ویژگی اصیلِ رمانی، در آنها خالی است. به هر حال رمانهای دل دلدادگی،آینه های دردار، برهنه در باد، ... را میتوان تلاشهای مفیدی در خلق این دست رمانها تلقی كرد.
اقلیمی نویسی
اقلیمی نویسی جریان پرقدرتی در داستان نویسی فارسی است. بخش عمده آن به نویسندگان جنوب اطلاق می شود كه به علت فراوانی نویسندگان جنوب جدا كردن آنها از جریانات اصلی داستان نویسی قابل ممكن نیست. دولت آبادی و احمد محمود، حسن اصغری و نجدی هر چند كه تكیه شان بر بوم و مناطق خاصی است اما جزئی از بدنه داستاننویسیاند. به نظرم به جای تفكیك داستاننویسی بر مبنای بوم و اقلیم كه امروزه جریان شایعی هم هست باید به جریان شناسی درونی آثار متمركز شد. مثلا پیوند ادبیات اقلیمی با ادبیات جنگ. وقتش است كه در نام گذاری دوره ها و جریان های ادبی تجدید نظر شود. این تقسیم بندی ها در پاره ای موارد جوابگو نیستند.و پژوهشگران علاقمند می توانند به این نكته توجه كنند.
جریان دیگر، ادبیات جنگ و دفاع مقدس در دهۀ هفتاد است. در این دهه میزان داستانهای جنگی كه در حوزۀ رئالیسم دینی بگنجند، كاهش یافته است. درحقیقت، رمانهای جنگ و دفاع مقدس دهۀ هفتاد، بیشتر رمانهایی انسان محوراند. به همین دلیل در كنار توجه به ارزشهای ملی و ایمانی، به «انسانِ» جنگ و بُعد انسانی جنگ بیشتر شده. در این آثار، جنگ از كلیشه بیرون میآید و به جای حماسهسرایی، ارزشهای انسانی برجسته میشود. در رمانهای این دوره، نه مثل برخی رمانهای دهۀ شصت همچون اقلیمی نویسیجریان پرقدرتی در داستان نویسی فارسی است. بخش عمده آن به نویسندگان جنوب اطلاق می شود كه به علت فراوانی نویسندگان جنوب جدا كردن آنها از جریانات اصلی داستان نویسی قابل ممكن نیست. دولت آبادی و احمد محمود، حسن اصغری و نجدی هر چند كه تكیه شان بر بوم و مناطق خاصی است اما جزئی از بدنه داستاننویسیاند. به نظرم به جای تفكیك داستاننویسی بر مبنای بوم و اقلیم كه امروزه جریان شایعی هم هست باید به جریان شناسی درونی آثار متمركز شد. مثلا پیوند ادبیات اقلیمی با ادبیات جنگ. وقتش است كه در نام گذاری دوره ها و جریان های ادبی تجدید نظر شود. این تقسیم بندی ها در پاره ای موارد جوابگو نیستند.و پژوهشگران علاقمند می توانند به این نكته توجه كنند.
جریان دیگر، ادبیات جنگ و دفاع مقدس در دهۀ هفتاد است. در این دهه میزان داستانهای جنگی كه در حوزۀ رئالیسم دینی بگنجند، كاهش یافته است. درحقیقت، رمانهای جنگ و دفاع مقدس دهۀ هفتاد، بیشتر رمانهایی انسان محوراند. به همین دلیل در كنار توجه به ارزشهای ملی و ایمانی، به «انسانِ» جنگ و بُعد انسانی جنگ بیشتر شده. در این آثار، جنگ از كلیشه بیرون میآید و به جای حماسهسرایی، ارزشهای انسانی برجسته میشود. در رمانهای این دوره، نه مثل برخی رمانهای دهۀ شصت همچون شب ملخ مجابی، آداب زیارت تقی مدرسی، و محاق منصوركوشان رویكردی منفی نسبتا منفی میبینیم و، نه چهرهای بی نقص و معصوم از رزمندگان و رشادتهای آنها ترسیم میشود ، آنچنان كه قاسمعلی فراست در نخلهای بی سر و عابدی و مخملباف و موذنی و شجاعی و زنوزی در آثارشان ارائه كردهاند ؛ در این جریان جدید جنگ نویسی نه جنگ مقدس انگاشته میشود و نه حماسههای ملی انكار میشود و ناگفته میماند. در كنار این مهمات، فرم و تكنیكهای روایی هم با شكستن زمان، روایتهای ذهنی، انتخاب نوع خاصی از زاویۀ دید، تعدد راوی، كشمكش شخصیتهای داستانی با راوی و ورود نویسنده به متن، تصویری متفاوت از رمان جنگ دهۀ هفتاد ارائه میشود. تصاویری كه نویسندههایی چون حسن بنی عامری در گنجشكها بهشت را میفهمند(۱۳۷۶) یا علیاصغر شیرزادی در هلال پنهان (۱۳۷۷) ارائه میكنند. به این ترتیب ملاحظه میكنیم كه جایگاه نویسندگان دهۀ هفتاد به دلیل دیدگاههای متفاوتشان، بیانگر موقعیت اجتماعی نسلی است كه با نسل گذشته فرق دارد.
با بررسی این آثار میتوان با در نظر گرفتن موقعیت «سوژه»ها تا حدود زیادی از گفتمانهای متكثر این دوره آگاهی یافت؛ گفتمان ایدئولوژیك سنتی_انقلابی، گفتمان مردسالاری، گفتمان فمینیسم، گفتمان روشنفكری دینی، غربستیزی ، كه در این متون انعكاس دارند و جنبه-های معینی از هویت اجتماعی را بازتولید میكنند.
با تأمل در الگوی روایی ادبیات داستانی دهۀ هفتاد درمییابیم كه این الگو واجدِ ویژگیهایی است كه با ادبیات دهۀ پیش از خود متفاوت است. نویسندگان رمان دهۀ هفتاد، با توصیف گرایشهای حزبی و ایدئولوژیك و تبیین تضاد علایق سنتی و تجربۀ مدرنیته، بر هویتهای فردی و استقلال كنشگران اجتماعی تأكید میكنند.
داستاننویسی دهه ۸۰
به عقیده رضا براهنی، انقلاب، جنگ و رابطه جوانان با خانواده، جامعه و حكومت از جمله مضامین مهمی هستند كه انقلاب آنها را معرفی میكند اما مهمترین پیامد انقلاب، تحولات فرهنگی است... انقلاب نه فقط مضامین؛ بلكه فرم متون را نیز متحول میسازد. به همان اندازه كه فرم انقلاب، جامعه و تاریخ را متحول میكند، فرم ادبی هم از محتوای انقلاب چیزی دیگر میسازد (ر.ك براهنی، ۱۳۸۰: ۴۴). با این مقدمه به داستان نویسی دهه ۸۰ میپردازیم. در این دهه با فراوانی نویسنده و آثار داستانی متنوع ، و تعدد نگاه و اندیشه، روبهرو هستیم.
تعداد رمان و داستان كوتاه این دهه بالغ بر ۲۰۰۰ عنوان است. و این در حالی است كه تحولات اجتماعی تابعِ گفتمان رسمی به شكلگامهایی به پیش پیش و گامهایی به پس به تجربهگرایی خود ادامه میدهد. داستان كوتاه در دهه۸۰ هنوز ژانر برتر و محبوب است. ناپایداری اجتماعی و عوامل مهمی از جمله بحران های فضای سیاسی را میتوان موجد این امر دانست. تكنیك های داستان نویسی غرب تأثیر شگرفی در بیان موضوعات و مضامین و فرمها بازی میكند. درخشش داستاننویسان زن از جمله مهمترین اتفاقات این دهه است. البته در نظر داریم كه تجربه دو دهه ۶۰ و ۷۰ مسیر داستان نویسی این دوره را هموارتر كرده است. تعداد نویسنده ها به چندین برابر دهه گذشته رسیده ضمن اینكه بسیاری از نویسندگان دهه گذشته با جدیت و نگاه تازه به نوشتن ادامه دادهاند. داستان كوتاه همچنان از نظر كیفی و كّمی بر رمان پیشی گرفته است. از جریانهای مهم داستان نویسی این دهه میتوان به :
جریان پر تپش داستانهای آپارتمانی و شهری اشاره كرد. كه بخشی از آن ها پیرو ترجمه آثار كارور و نویسندگان امریكایی است. حتی میتوان ادعا كرد این نوع از داستانها جای داستانهای اقلیمی دهه های گذشته را تقریبا پر كردهاند. ستینگ این داستانها عموما در آپارتمان ها و نقاط مختلف شهر اعم از مركز و جنوب شهر و به طور جزئیتر در كافی شاپ ها، مراكز خرید و پاركها قرار دارد.
جریان دیگر ذهنیگرایی فردی است. كه موجب كمرنگ شدن نقش اجتماع و تاریخ و سیاست در آثار داستانی شده ، این گرایش به ذهنیگرایی، روزمرگی، به شكل نوعی جدایی از اجتماع و فردمحوری، در آثار تولید شده در این دهه خودنمایی میكند.همین امر داستانهای همسان و یك شكلی را پدید میآورد كه تشخیص نویسندگان آن را مشكل میكند.
جریان رمان عامه پسند در دهه ۸۰
مطابق انتظار، در مقابل داستان نخبهگرا به سرعت پیش میرود و بازار نشر را در اختیار میگیرد.
جریان رمانهای مدرن و فرا مدرن
به حیات خود ادامه میدهد. از مهمترین رمان های تولید شده كه در ادامه سبك و سیاق آثار اواخر دهه ۷۰ قرار میگیرد، میتوانیم از سالمرگی اصغر عبداللهی، رود راوی ابوتراب، ، آبیتر از گناه حسینی، نگران نباش، درخت انجیر معابد، اسفار كاتبان نام برد.
در میان نوشته های جنسیت مدار، یك جریان میانه ای میبینیم كه در مرز حركت می كند نه كلیشه زن سنتی را به شكل داستانهای عامه پسند باز می سازد و نه به گفتمان فمیسنستی پاسخ می دهد بلكه، با موضعی محافظه كارانه پیش میرود. البته با كمی شدت و ضعف میتوان به رمانهای چراغ ها را من خاموش میكنم از زویا پیرزاد، انگار گفته بودی لیلی سپیده شاملو،
جریان دیگر ذهنیگرایی فردی است. كه موجب كمرنگ شدن نقش اجتماع و تاریخ و سیاست در آثار داستانی شده ، این گرایش به ذهنیگرایی، روزمرگی، به شكل نوعی جدایی از اجتماع و فردمحوری، در آثار تولید شده در این دهه خودنمایی میكند.همین امر داستانهای همسان و یك شكلی را پدید میآورد كه تشخیص نویسندگان آن را مشكل میكند.
رمان های جنگ:
داستاننویسی جنگ در این دوره ساختار و فرمی تكامل یافته تر به خود میگیرد؛ با فاصله گرفتن از ، محافظهكارهای پیشین، و نگاه ایدئولوژیك و پرهیز از مستقیمگویی، تصاویری بدیع و منطقی از جنگ و انسان جنگی، با همه قوتها و ضعفهایش، ارائه میشود. عقرب روی پله های اندیمشك از حسین آبكنار، من قاتل پسرتان هستم از احمد دهقان دیگر اسمت را عوض نكن از قیصری، دختران دلریز غفارزادگان ... از نمونههای خوب در حوزه رمان و داستان كوتاه این دهه اند. البته اشاره كنم كه در نگاه نویسندگان دفاع مقدس در این دهه شاهد نوعی دگردیسی هستیم كه كم و بیش با حفظ ارزشهای پیشین در ساخت و پرداخت شخصیتها و فضاهای آرمانی جبهه و جنگ، داستانهایی از نوعی دیگر پدید آوردهاند.
داستان كوتاه:
این ژانر با قدرت در این دهه جلو میرود. در واقع مجموعه ای از بهترین داستان های كوتاه در این دهه منتشر شده اند. كه شامل یوزپلنگانی كه با من دویدهاند، نجدی ۸۳ ، دیوان سومنات ابوتراب۸۰، تمام زمستان مرا گرم كن۷۶ نام ها و سایه اخوت هولا هولا ۸۲ مادموزل كتی ۸۲ برف و سمفونی ابری اسماعیلی، آویشن قشنگ نیست، جیب بارانیات را بگرد، آن طرف خیابان مدرس صادقی، حنای سوخته شهلا پروین روح. مامازل كتی میترا الیاتی..... احتمال پرسه و شوخی یعقوب یادعلی، باغ ملی اسدی، تك خشت بیروتی، دو دنیای ترقی، خنده در تنهایی مرادی، داستان ویران.
دهه ۹۰
مهمترین جریان داستاننویسی در سالهای اخیر، در دهه حاضر، نوعی بازنگری در تاریخ گذشته و مرور تجربههای سیاسی و بحرانهای تاریخی- اجتماعی است.
ژانر قالب در این سالها با توجه به گرایش افراطی و درخواست بازار نشر، رمان نویسی و رمان ژانر است كه تبعیتی از بازار جهانی نشر محسوب میشود. به عبارت دیگر اتفاق مهم این سالها، ورود بازار نشر در تغییر سلایق ادبی نویسنده و جامعه است. اما داستان كوتاه به مثابه هنر منزوی به تنهایی مألوف و متفكرانهاش و به رغم بیتوجهی بازار نشر به او، هنوز پیشرو است.