کتاب «مزخرفات فارسی» نوشته رضا شکراللهی توسط انتشارات ققنوس چاپ شد.
به گزارش رویداد فرهنگی، آنچه در این کتاب میخوانید گزیدهای است از یادداشتهایی که طی چندین سال در روزنامهها و رسانههایی چون اعتماد، وقایع تهرانیه و ایسنا زیر عنوان «شیرینی زبان» منتشر و در سایت خوابگرد نیز بازنشر شده است. یادداشتهایی کوتاه که جنبه آموزش عمومی دارند و در آنها کوشیده ام، بدون وارد شدن به مباحث تخصصی، برخی ظرایف زبان فارسی روزمره را به زبان ساده و با کمی چاشنی طنز بیان کنم. توجه دادن کاربر عام فارسی زبان به فکر کردن به واژهها و اصطلاحات و نیز نگارش پاکیزه و شیوا مهمترین هدف من در این یادداشتها بوده است.
در بازنگری یادداشتها برای انتشار در این کتاب، علاوه بر کنار گذاشتن حدود نیمی از آنها و بازنویسی یادداشتهای برگزیده، از حذف ارجاعات تاریخی همچون رویدادهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی روز پرهیز کرده ام تا به کام خوانندگان شیرینتر بنشیند. نیز ترتیب چیدن آنها بر اساس زمان انتشار اولشان نیست و کوشیده ام آغاز و میانه و پایانی داشته باشد.
رضا شکراللهی
زمستان 1395
درباره نویسنده
رضا شکراللهی، نویسنده، ویراستار، متخصص ادبیات داستانی، فعال ادبی و سردبیر وبسایت خوابگرد است. این کتاب گزیده ای است از یادداشتهای او که جنبه آموزش عمومی دارند و در آنها کوشیده است، بدون وارد شدن به مباحث تخصصی، برخی ظرائف زبان فارسی را به زبانی ساده و شیرین و گاهی با کمی چاشنی طنز بیان کند.
قسمتی از متن کتاب
اکبر مشتی مندلی
این یک قاعده آوایی در زبان فارسی است که گاه به جای «ک» میگوییم «گ»، مثل اشک و سرشک و لشکر. یا «هـ» را «ی» میگوییم و «د» را «ت»، مثل میتی و مهتی به جای مهدی. داستان تبدیل «مشهدی» به «مشتی»، به معنای کسی که به سفر مشهد رفته، هم از همین قرار است. مگر مشتی مندلی، مخفف عامیانه مشهدی محمدعلی نیست؟ البته که هست. اما این را هم بهتر است بدانیم که هر مشتی مشهدی نیست، همانطور که هر گردی گردو نیست.
کلمه «مشتی» در خیلی از موارد ربطی به این قاعده آوایی ندارد و در همهجا صورت مخفف و تحریف شده «مشهدی» نیست. مثلا اگر فلان دوستمان آدم مشتی است یا بستنی اسمال مشتی از بقیه خوشمزهتر است، هیچ کدام ربطی به شهر و زیارت مشهد ندارد. «مشت» از واژههای کهن فارسی است که معنای مستقل داشته و دارد و ما همچنان از آن به درستی استفاده میکنیم، بی آن که آن را از «مشهدی» جدا بدانیم و معنای دقیق آن را بدانیم.
پس مشت یعنی چه؟
«مشت» صفت است و در گذشته در این معناها به کار میرفته: انبوه، بسیار، پر، لبریز، غلیظ، گنده. یعنی اگر یک چای غلیظ و همه چیز کامل میخوریم، یک چای مشت خورده ایم که هیچ ربطی به مشهد ندارد. یا اگر سرمان را پیش دوستمان کج میکنیم و می گوییم:«تو را خدا یک حال مشتی به ما بده»، منظورمان حالی نیست که به شهر مقدس مشهد مربوط باشد. منظورمان به تعبیر امروزیتر همان «حال اساسی» یا به تعبیر بامزهتر و جوانانه اش «حال اسیدی» است! یا وقتی تعریف میکنیم که «رفتیم و یک کباب مشتی زدیم به بدن»، منظورمان این نیست که به مشهد رفته ایم و با کبابها به بدنمان ضربه زده ایم! بلکه آشکارا داریم قیافه میگیریم که رفته ایم، سیر و پر کباب خوشمزه خورده ایم و خودمان را خفه کرده ایم و حالا هم داریم دل شما را میسوزانیم!