کتاب «ذهن ارتجاعی: محافظهکاری از ادموند برک تا سارا پالین» نوشته کری رابین و ترجمه شهریار خواجیان توسط انتشارات ققنوس چاپ شد.
به گزارش رویدا فرهنگی، ذهن ارتجاعی درباره تاریخ اندیشه محافظه کاری از انقلاب فرانسه تا قرن بیست و یکم است. تمرکز کتاب بر اروپای غربی و آمریکاست و این بحث را به میان میکشد که محافظهکاری اساسا راه و روشی سیاسی در واکنش به جنبشهای رادیکال و چپ بوده است.
من ترجمه کتاب به زبان فارسی را تأیید میکنم. زمانی که دریافتم موضوع و بحثهای این کتاب در ایران، که از بسیاری جهات جغرافیایی و سیاسی متفاوت با کشور من و دیگر کشورهای مورد نظر این کتاب است، مورد توجه قرار گرفته خشنودی وصف ناپذیزی پیدا کردم. هر نویسنده ای به دنبال مخاطب میگردد، اما مایه شگفتی و غرور من است که این کتاب در ایران خوانده شود و مورد توجه قرار گیرد.
کری رابین
قسمتی از متن کتاب
یک دهه – یا به طریق اولی چند سال – چه تفاوتی میکند. مدتها پیش از آن که ایالات متحده اساسا اعلام پیروزی در جنگ عراق و (نوعی) بازگشت به وطن کند، مدتها پیش از آن که جورج دابلیو. بوش با شرمندگی مسند ریاست جمهوری را واگذارد، و مدتها پیش از آن که جنگ افغانستان به مراتب بیش از آن دشوار نشان دهد که مردم آمریکا قادر به هضم آن باشند، روشن بود که امپراتوری مورد نظر نومحافظهکاران روی پایه های لرزانی قرار دارد. در اواخر اکتبر و اوایل نوامبر 2001، برای مثال، چند هفته پس از بمباران هایی که نتوانسته بود طالبان را از قدرت براند، منتقدان شروع به غرولند کردند که مبادا جنگ در افغانستان تکرار باتلاق ویتنام شود. به محض آن که به نظر رسید جنگ در عراق آن لقمه آسانی نیست که مدافعانش گفته بودند، دموکراتها شروع به جستجوی هر چند آزمایشی مرزهای انتقاد قابل قبول کردند. در آستانه کارزار انتخابات ریاست جمهوری 2004، انتقاد از جنگ چیزی از نوع امتحان ورودی برای نامزدهای دموکرات شده بود. البته هیچ یک از این منتقدان اصل سیاستهای نظامی بوش را به شکل تمام عیار به چالش نگرفت – و حتی در زمان اوباما نیز معدودی در اصول بنیادی برد جهانی قدرت آمریکا شک میکنند – اما نقدهای گهگاهی، به ویژه در مواقع گرفتاری یا شکست، حکایت از آن دارند که رویای امپراتوری فقط تا زمانی به لحاظ سیاسی دوام دارد که کار با موفقیت پیش رود. باید هم چنین باشد: از آن جا که محور وعده امپراتوری این است که ایالات متحده بتواند رویدادها را اداره و نتیجه تاریخ را تعیین کند، تحقق یا عدم تحقق این نوید به موفقیت یا شکست آن بستگی دارد. با هر نشانه حاکی از این که رویدادها خارج از کنترل امپراتوری قرار دارند، رویای امپراتوری رنگ میبازد. مسلم این که تنها یک هفته پس از خونریزیهای وحشتناک در اسرائیل و سرزمینهای اشغالی – و این اتهامات منتجه که «بوش در کاخ سفید یا تگزاس ویولن مینوازد و در خاورمیانه سوزان نقش نرون را بازی میکند» - امپراتوری مورد نظر به پرسش گرفته شد. اگر خشونت در خاورمیانه زودتر گسترش یافته بود حتی مدافعان دولت شغل خود را ترک میکردند و میگفتند که هر گونه حمله به عراق بایستی به طور نامحدود به تعویق افتد. همانطور که یکی از دستیاران بلندپایه امنیت ملی ریگان گفت، «کنایه بزرگ روزگار این است که بزرگترین قدرتی که جهان تاکنون شناخته، نشان داده است که از مدیریت یک بحران منطقهای ناتوان است.» وی افزود، این حقیقت که دولت چنین دیوانهوار «بر افغانستان یا عراق متمرکز شده» - دو پایگاه اصلی مواجهه امپراتوری – در حالی که خاورمیانه در آتش می سوزد، «نشان دهنده نخوت آزار دهنده یا نادانی است.»