همه مجموعه ها - فرهنگ و ادب
دانشگاه‌های ما به مرگ تدریجی محکوم اند +فایل صوتی
تاریخ انتشار : 96/09/08 ساعت 12:30

نقد تند اجتماعی تنها عاملی است که می‌تواند در شرایط دانشگاه‌ها بهبود ایجاد کند و شیوه‌های مسکن بدترین ضربات را به ما می‌زنند چون آگاهی ما از بین می‌رود.

به گزارش رویدادفرهنگی، نشست نقد و بررسی کتاب «دانشگاهی که بود...» با حضور ناصر فکوهی، مولف اثر و عباس کاظمی عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی سه‌شنبه هفتم آذرماه در سرای اهل‌قلم برگزار شد.

در ابتدای این نشست، ناصر فکوهی درباره کتاب «دانشگاهی که بود...» گفت: تجربه زیسته فرایند استادشدن و استاد بودن هرکدام ۲۰ سال از زندگی من را به خود اختصاص داده است. بیست سال اول، فرایندی است که بین ۱۸ تا ۴۰ سال سن داشتم. در آن نه برای استاد شدن بلکه برای حضور در عرصه علوم اجتماعی و برای رسیدن به دغدغه دوران کودکی در مورد مسائل اجتماعی می‌جنگیدم. من به عنوان کسی که در آن دوران به خانواده متوسط رو به بالا تعلق داشتم به دبیرستان هدف رفتم. دانش آموزان در آن دوران ساختارهای مشخص داشتند و دانش آموزان ممتاز اتوماتیک باید رشته ریاضی می خواندند. اما من خلاف نظر خانواده ام دوست داشتم در رشته طبیعی درس بخوانم چون تعدادی از دوستانم نیز به این رشته رفته بودند.

وی ادامه داد: ‌خانواده من قبول نمی کردند در رشته ادبی تحصیل کنم برای همین تصمیم گرفتم به انگلستان بروم و در آنجا سعی کردم رشته پزشکی بخوانم اما وقتی برای اولین بار با تشریح جسد یک موش مواجه شدم به این نتیجه رسیدم که هیچ وقت نمی توانم یک پزشک باشم. بنابراین تصمیم گرفتم به فرانسه بروم و در آنجا تلاش کردم رشته مورد علاقه خانواده ام را بخوانم اما این تصمیم به سرانجام نرسید. من هرگز مدرسه را دوست نداشتم. انسان‌ها حق دارند نوع زندگی خودشان را انتخاب کنند. انسان‌ها با تصمیم‌های خود زندگی‌شان را می سازند. من در زندگی به دنبال آرامش  نبودم و زندگی آرام مرا خسته می کرد؛ زندگی آرام به انفعال در زندگی می‌انجامد.

فکوهی درباره سال‌هایی که در خارج از کشور درس می‌خواند، بیان کرد: در فرانسه رشته انسان‌شناسی را در مقطع کارشناسی ارشاد خواندم اما چون چشم‌اندازی نسبت به این رشته نداشتم بین مدرک کارشناسی ارشد و دکترایم هشت سال فاصله افتاد. زمانی که ۳۵ ساله بودم و دو فرزند داشتم به ایران برگشتم. نکته جالب آنجاست که محتوای تمام نامه‌هایی که از ایران برای من می‌فرستادند بر برنگشتن من به ایران تاکید داشتند.

وی افزود: نیروی ضد همنوایی که در وجود من بود با همنوایی در دانشگاه سازگار نبود؛ قبل از این باید با خانواده‌ام می‌جنگیدم که به علوم اجتماعی برسم حالا باید با سیستم دانشگاهی مبارزه می‌کردم. انتشار  کتاب«دانشگاهی که بود»  همزمان با استاد تمام شدن من بود و نشان می‌دهد من به عنوان یک ضد‌همنوا به حدی می‌تواند پیشرفت کند و به درجه استادی برسد که کتابش از سوی مراکز وابسته به وزارت علوم منتشر شود.

این انسان‌شناس در نقد نظام دانشگاهی ایران عنوان کرد: نظام دانشگاهی با انواع داروهای مسکن مانند مقالات I.S.I ، شرکت در کنگره‌های و همکاری های بین‌المللی، افزایش بدون توجیه تعداد دانشجو و استاد و ... خود را تسکین می‌دهد البته اینها به تنهایی مولفه‌های بدی نیست اما اگر در جایگاه خود به‌درستی عمل کند. دانشگاه در ایران موتور بالا رفتن سرمایه فرهنگی است. هیچ چیز صرفا منفی یا مثبت نیست بلکه ما باید مدیریت کنیم. امروز ما در سیستم دانشگاهی با گفتمان‌هایی روبرو هستیم که توهم‌زده و توهم‌زا هستند و مکانیسم های دانشگاهی را نمی‌شناسند.

وی در پایان گفت: نظام دانشگاهی ما براساس ساختار دانشگاه در اواخر قرن ۱۹ تا ابتدای قرن ۲۰ ساخته شده و هرم‌وار است. امروز ما نیازمند دانشگاه استادمحور هستیم و هر استاد دانشگاه باید یک پروژه برای خودش تعریف کند و انستیتوهایی شکل بگیرد که این کار علمی را پیش ببرد. نقد تند اجتماعی تنها عاملی است که می‌تواند بهبود ایجاد کند و شیوه‌های مسکنی بدترین ضربات را به ما می‌زنند چون آگاهی ما از بین می‌رود.

 

علوم انسانی باید رویکرد مداخله‌گر در جامعه داشته باشد

در ادامه این نشست، کاظمی با بیان اینکه در فصول پیش روی این کتاب مداخله گری در حوزه اجتماعی را  می‌بینیم، گفت: سیاست بومی‌گزینی از جمله سیاست‌های است که در این کتاب به آنها پرداخته است. این کتاب مشتمل بر مجموعه نوشته‌ها و مقالات فکوهی طی سالیانی است که استاد دانشگاه بوده و موضوعات آن نیز به مسایل مرتبط با دانشگاه برمی‌گردد. فکوهی در این کتاب شرح می‌دهد که چگونه علوم انسانی باید رویکرد مداخله‌گر در جامعه داشته باشد و به تغییر و مداخله فکر کنند. بنابراین در طول کتاب نیز ما به نحوی شاهد این مداخله‌گری هستیم و وضعیت بیمارگونه علوم اجتماعی را در این کتاب شرح می‌دهد. نویسنده می‌بیند که جامعه نسبت به مسائل اجتماعی بی‌تفاوت است. تصوری که از دانشگاه در این کتاب شده تصور دانشگاه به عنوان نهادی  بی‌طرف و علمی را زیر سوال می‌برد. رویکرد این کتاب رویکردی بوردیویی است؛ دانشگاه میدان قدرت است.

وی ادامه داد: نگاه انتقادی به نهاد علم و دانشگاه در این کتاب وجود دارد و معتقد است که دانشگاه یک نهاد بی طرف در جامعه نیست. فکوهی معتقد است دانشگاه چون درگیر مشکلات خودش شده تعهدش نسبت به جامعه را فراموش کرده است. چیزی که دانشگاه به ما نمی‌دهد تعهد اجتماعی است. 



نظرات کاربران

ارسال