کتاب «جامعهشناسی مصرف» نوشته پیتر کاریگان ترجمه سعید صدرالاشرافی توسط نشر گل آذین به چاپ رسید.
به گزارش رویداد فرهنگی، پیتر کاریگان (استاد دانشکده جامعهشناسی دانشگاه نیوانگلند، استرالیا) در این اثر با نگاهی جامع و روشن به جامعهشناسی مصرف، رابطه بین تولید و مصرف در جوامع سرمایهداری متاخر را مورد تحلیل قرار داده و به کاوش در جهانهای گوناگون معنایی میپردازد که مصرف کنندههای معاصر در آنها زندگی میکنند. کتاب حاضر با مروری دقیق و تاریخی از ظهور جامعه مصرفی آغاز میشود و ادبیات گوناگونی را بررسی میکند – از مک کراکن تا کمپل – که متوجه الگوهای مصرف تا سیاست، اقتصاد و فرهنگ «ارضای نفس» است. پیتر کاریگان سپس مباحث نظری مصرف و عادتهای مصرف کننده را برجسته میکند.
این نویسنده تبیینهای روشنی از آثار ژان بوردیار در مورد نظام اشیا و پیربوردیو در مورد تمایز و سرمایه فرهنگی ارائه میدهد، که فهم آنها اغلب با پیچیدگیهایی همراه بوده است.
مباحث تاریخی و نظری این اثر ابزارهای لازم را برای بررسی زمینههای عمده در جامعهشناسی مصرف دراختیار دانشجویان علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی و علاقهمندان به این حوزه قرار میدهد، زمینههایی که عبارتند از:
- «تجربه خرید» از فروشگاههای بزرگ تا مراکز خرید عمومی، از مدرن تا پسامدرن؛
- تبلیغاتت و رسانههای چاپی و رابطه آنها با جنسیت و هویت؛
- غذا و «فرایند تمدن»؛
- نگاه خیره گردشگر و صنعت گردشگری؛
- دستور زبان مد.
قسمتی از متن کتاب
تحول در خرید
یکی از بزرگترین لذتها و گاهی اوقات بزرگترین سرخوردگیهای ناشی از زندگی در یک شهر مدرن بزرگ، امر خرید است: خرید تفننی، از اینجا و آنجا خریدن و تماشای ویترین فروشگاهها. شاید اغراقآمیز نباشد اگر بگوییم خرید مبدل به رفتاری فرهنگی شده است که تقریبا میتواند بخشی از وقت شخص را بگیرد. البته، همیشه هم وضع بدین صورت نبوده و این امر با ظهور فروشگاه بزرگ در قرن نوزدهم شاهد بیشترین تحولات بزرگ در خود بود. بنابراین چه تصویری از خریدار دیروز و امروز در اختیار داریم؟ شاید بتوانیم در تعریف فعل «خرید کردن» ارجاعی هم به لغتنامه کوچک آکسفور(نسخه 1973 در ویراست سوم) بدهیم: «دیدن فروشگاه یا فروشگاهها به هدف خرید کردن یا بررسی محتوای آنها». به کلمه «یا» در تعریف دقت کنید: انتخاب بررسی محتوای چیزها نوعی توسعه متاخر است و فهم پیشین از «خرید کردن» در حقیقت محدود به دیدن یک فروشگاه با هدف خرید وسایل بوده است. پیش از این اصلا از اینجا و آنجا خریدن و «تماشای صرف» وجود نداشت. در حقیقت، ردپای این موضوع را هنوز میتوان در بعضی از فروشگاهها در فرانسه یافت، که علامتی روی شیشه ویترین نصب میکنند که میگوید «ورود رایگان». یعنی هر کسی میتواند بدون اینکه بخواهد لزوما چیزی بخرد وارد فروشگاه شود. بنابراین چیزی که آنرا «تماشای صرف» به عنوان ابتداییترین حق خریدار معاصر مسلم فرض میکنیم، احتمالا به اندازهای که تصور می کنیم آیا هنوز هم لازم است تا فروشگاه آن را آشکارا بپذیرد یا نه بدیهی نیست.
بنابراین، خرید در روزگاران پیش از ظهور فروشگاههای بزرگ به چه شکل بود؟ نخست اینکه، مشخصه فروشگاهها تخصص فوق العاده آنها بود. آنها به جای یک سری از کالاها، تنها یک چیز میفروختند. اما چرا؟ مایکل میلر توضیحی در مورد نمونه فرانسوی آن دارد، که ما احتمالا آن را در کل به عنوان الگویی برای موارد مشابه اروپایی انتخاب کنیم:
پیش از انقلاب، بخش اعظم خردهفروشی در فرانسه توسط نظام صنفی اداره میشد که عموما دغدغهای جز حفظ سطوح ایجاد شده ساختاری نداشت و اینکه اطمینان حاصل کند هیچ بازرگان یا تولید کننده خردی (و اغلب همه اینها یک نفر بودند) به داد و ستد همسایه خود تعرض نمیکند. این اصناف ورود به تجارتهای مختلف را تنظیم و محدود میکردند، آنها استانداردهایی برای کار تعیین میکردند و شرایطی را برای تسهیل عرضه ی کالا تعیین میکردند. زمانهایی هم بود که نرخ فروش حداقلی را تعیین میکردند تا از رقابت «ناسالم» جلوگیری کنند. (میلر، م.، 1981: 21-2)