کتاب «عاشقانههای گوته دوزبانه آلمانی- فارسی» ترجمه علی عبداللهی توسط نشر گل آذین 1396 به چاپ رسید.
به گزارش رویداد فرهنگی، یوهان ولفگانگ فون گوته، شاعر و درامپرداز آلمانی، در سال 1749 به دنیا آمد و در 1832 درگذشت. گوته افزون بر آوازه جهانی در زمینه ادب و علم و هنر، یکی از نامیترین و بزرگترین عشاق جهان است. او در همه کنشهای مادی و معنوی، ناخواسته به سوی روشنایی میپویید و حتی در واپسین لحظات زندگی در بستر مرگ، عبارت «روشنایی بیشتر!» را بر زبان میآورد. به باور منتقدان گوته در شعرهایش، همواره به نورانیت عشق نظر دارد و عشقها و شورشهای پی در پی در وجودش از وی شخصیتی روشن و پویا ساخته است.
کتاب حاضر به اقتضای حجمش، قاعدتا بخشی اندک از عاشقانههای گوته را در خود جا داده است. در نگاه نخست، به نظر میرسد انتخاب گزینهای عاشقانه از میان انبوه شعرهای گوته، کاری چندان دشوار نباشد، چون بیشتر شعرهای گوته عاشقانه و غنی اند. ولی چنین نیست و همین حجم از عاشقانهها، در عین بازنمایی تمام رخ نگاه شاعر به عشق، دربردارنده شماری از مهمترین شعرهای غنایی – عاشقانه وی نیز هست؛ گزینهای حاوی نمونههایی از نخستین شعرهای عاشقانه از سالهای جوانی گوته گرفته تا پختهترین شان در روزگار پیری شاعر. بسیاری از شعرهای این دفتر در گزینههای مختلف عاشقانه آمده اند و بسیاری از سطرهایش، مثل رایج شده اند و ورد زبان آلمانی زبانها بوده اند و هستند و منتقدان بارها در موردش نوشته و آنها را تفسیر کرده اند.
چه بسا، امروزه، نگاه گوته به عشق، برای ما، - با سنت عظیم و رشکانگیز شعر غنایی در زبان فارسی و بزرگانی که در سطح جهانی در این زمینه داد سخن داده اند، و خود گوته به عظمتش اعتراف کرده، نگاهی آشنا و گاه کلیشهای باشد، ولی باید این نکته را در نظر آوریم که بخش اعظم همین نگاه، صرف نظر از واگویی روح زمانه، متاثر از جنبش ترجمه شعر و نثر کلاسیک ایران در آن دوران در آلمان و اروپا بوده است، که در آثار کسانی چون گوته، هاینه، پلاتن، روکرت، هردر و دیگران، حتی در آثار نیچه، ریلکه و ...، نمودی بارز دارد و کمتر کسی از منتقدان غربی، به درستی ابعاد آن را چنان که باید واشکافته است. از این رو ما امروزیان نباید چنین بپنداریم که پس از مشروطیت، فقط ما از شعر غرب و آلمان تاثیر گرفته ایم و پیشتر از آن، هیچ داد و ستدی در کار نبوده است. در اینجا یادآوری این چند جمله شاید خالی از لطف نباشد: در برگردان این گزینه، هم به خوشخوان بودن این اثر نظر داشته ام و هم به آهنگین کردن زبان ترجمه و گاه ایجاد نوعی وزن و حتی قافییه و هارمونی. کهنگی برخی واژهها و عبارات نیز به دلیل کهن بودن زمان گوته بوده است. باری، گوته عاشق، چنان که گفته آمد، سرانجام در میان زمزمه عبارت «روشنایی بیشتر!» با جهان بدرود گفت، با خاطره عشقی جوان که با خود به گور میبرد و همان نیز با جاودانگی پیوندش داد.
علی عبداللهی . 1396
قسمتی متن کتاب
خوشبختی
سرشار شادی و درد
اندیشه ناک بودن،
امیدوار و دلنگران زیستن
در اندوه فزاینده؛
در بند و یوغ تا به آسمان رفتن،
تا سرحد مرگ، اندوه خوردن؛
آری، تنها آن روحی خوشبخت است
که عشق می ورزد.
نگاه از پی نگاه
چون در آینه نظر میدوزی،
بیاندیش که من آن دیدگان را بوسیدم،
و اگر از من پرهیز نمایی
وجود من به دو نیم خواهد شد:
زیرا تا آن زمان که من در این دیدگان میزیم
به من ارزانی میداری، هر آن چه من به تو میدهم،
گرنه تا حال یکسر از میان رفته میبودم.
اکنون گویی تولدی تازه یافته ام.