
کتاب «تن پروری: از مجموعه هفت گناه کبیره» نوشته وندی واسراشتاین ترجمه نسترن ظهیری توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسید.
به گزارش رویداد فرهنگی، وقتی به کعبه آمال خود رسیدم، خلاف پیشبینی رودررویی با زنان و مردانی که با فولاد دست و پنجه نرم می کنند با صف 10 کیلومتری مردمی روبه رو شدم که راهی اسکله سانتامونیکا بودند. از هر قشری دلتان بخواهد بینشان پیدا میشد: از هر نژادی، پیر و جوان، چاق و لاغر، کوتاه و بلند، خوشگل و زشت. نزدیکشان که شدم دیدم تک تکشان یک جلد از کتابی به نام تن پروری: و چگونگی دستیابی به آن زیر بغل زده و راه افتاده اند. این کتاب تازه منتشر شده بود و از آن جایی که من خواندن کتاب های خودسازی را ترک کرده بودم از انتشارش خبر نداشتم. ظاهرا فروش این کتاب در اولین روز چاپ روی دست کتاب مقدس هم بلند شده بود. غریزه ام میگفت بیخیال این امیدواران از همه جا بیخبر شوم و برنامه وزنه زدنم را آغاز کنم. اما این جمعیت منتظر آن چنان منورالفکر به نظر میرسیدند که تصمیم گرفتم من هم وارد صفشان شوم و ببینم این همه الم شنگه برای چه به راه افتاده است.
رو به مردی که کنارم ایستاده بود کردم و پرسیدم: « این همه آدم این جا چه کار میکنند؟» مرد جواب داد:« تاثیر گذارترین نویسنده دنیا این جاست. مردی که زندگی مرا تغییر داد. دیگر اصلا برای هیچ کاری از جایم جنب نمیخورم، اما برای دیدن او تا این جا آمده ام.» پرسیدم: «حالا کی هست؟» جواب داد: «نویسنده این کتاب تنپروری: و چنگونگی دستیابی به آن. هر چه را بگویی امتحان کردم اما این تنها چیزی بود که اثر کرد.» گفتم: من که باور نمیکنم چنین کتابی توانسته باشد زندگی ات را تغییر دهد. اسم این کتاب هم تا حالا به گوشم نخورده.» مرد توضیح داد:« میدانی، این جور کتابهای خودیاری به خواننده میگویند چه کند و چطور و چقدر کاری را انجام دهد. اما این تنها کتابی است که به خواننده اش اجازه میدهد اصلا کاری انجام ندهد.» لحظاتی حرفهایش را سبک و سنگین کردم و این ایده بدجور به مذاقم خوش آمد. حتی تصور این که کاری انجام ندهم، برای من که عمری را در آرزوی تغییر گذرانده بودم، تصوری انقلابی به نظر میرسید. پس من هم تصمیم گرفتم جایی کنار این زائران برای خودم دست و پا کنم.
قسمتی از متن کتاب
خود را برای تنپروری دائمی آماده کنید.
از آن جایی که در حال حاضر چند ماهی را در حالت تنپروری گذرانده اید، حتما تا حالا روال روزمره ای هم برای خود ایجاد کرده اید که به شما کمک کند تا باقی عمرتان هم همین طور تنپرور باقی بمانید. امیدوارم تمام عواملی را که باعث عذاب وجدان شما میشود از خود رانده باشید. مثلا امیدوارم خانه تان را از شر تمام مجلات فارغ التحصیلی خلاص کرده باشید چون شما را به یاد این موضوع میاندازد که دوستان صمیمیتان در جامعه یکی پس از دیگری موفقیتهای بیشتری درو میکنند. امیدوارم تا حالا زندگی تان را از شر هرکسی که احتمال میدهید جذب او شوید رهانیده باشید. به یاد داشته باشید که عشق واقعی باعث ایجاد اشتیاق میشود و همین اشتیاق بزرگترین دشمن تنپروری است. آخرش هم به تلخی میانجامد و تن پرورها انسانهای قانعی هستند.
حالا که وارد مرحله حفظ تنپروری شده اید، میتوانید میزان سوخت و ساز فعالیتهای خود را از 50 به 75 افزایش دهید. مثلا اگر دلتان میخواهد درازکش گیتار بزنید، آن قدر بزنید تا جانتان درآید.
در مرحله حفظ تنپروری آزادید که تمام فیلمهای جولیا رابرتز را ببینید، سرگرم کننده اند و در عین حال چالش برانگیز نیستند. خودم بهشخصه فیلمهایی را که با هیو گرانت بازی کرده نمیبینم، چون هیو گرانت مرا هیجان زده میکند.