کتاب «شکمبارگی، از مجموعه هفت گناه کبیره» نوشته فرانسین پروز، ترجمه نسترن ظهیری توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسید.
به گزارش رویداد فرهنگی، گویا شکمبارگی از بین تمام گناهان کبیره دیگر تاریخچه فریبندهتر و متناقضتری دارد. طرز نگرش به این گناه به همراه وسواسهای فکری متغیر فرهنگ و جامعه تکامل یافته است. از اوایل قرون وسطی تا اوایل رنسانس، یعنی در خلال اعصاری که آگاهی عمومی از طریق عقاید و انگاشتههای مسیحیت شکل گرفت و تسلط یافت، خطر اساسی شکمپرستی در ذات خود به منزله نوعی بتپرستی یا نوع واقعیتر خودبینی یا همان پرستیدن شکم به جای خدا تعریف میشد: آیینی با رسوم و مطالباتی که لاجرم حواس فرد مومن را از حقیقت و دین موثق منحرف میکند.
هنگامی که رنسانس و در پی آن انقلاب صنعتی و خردگرایی قرن هجدهم تصورات توده مردم را از بهشت به زندگی زمینی معطوف کرد و هدف کار و تلاش را علاوه بر پاداشهای اخروی با پاداشهای دنیوی سازگار کرد، شکمبارگی هم، آن داغ ننگ پیشینش را از دست داد و سرانجام به نشانی از فخرفروشی تبدیل شد. جثه، وزن و استطاعت تهیه لذایذ وافر بر سرسفره به نشانههای مشهود نیروی حیات، رونق و موفقیتهای دنیوی تبدیل شد که هم فرماندهان و هم سربازان پاپتی آرزوی داشتنش را در سر میپروراندند. در همان دوران، دغدغههای رو به رشد (که نوشتههای اولیه در باب سلامتی و علم به آنها دامن زدند) سلامت و طول عمر و نگهداری شکل موزون بدن به علاقه روزافزون به رژیم غذایی، اعتدال و اصول تغذیه انجامید.
قسمتی از متن کتاب
از قدیمالایام موضوع شکمبارگی گاهی بهانهای است برای توصیف و تحسین کیفیت و خوشمزگی غذاهایی که شکمبارگان می خورندو سال ها پیش، در ایستگاه قطار کنار دو زن جذاب درشت هیکل نشسته بودم که شرشان گرم بحثی داغ در مورد مشکلات و سختیهای رژیم غذایی بود – چیزی نگذشت که شصتم خبردار شد این بحث دستاویزی است برای توصیف پرشور و شعف لذتهای چاق شدن که مجبور بودند از آن اجتناب کنند.
یکی از زنها گفت:«همیشه خوب پیش میروم تا این که دختر خواهرم با یک ظرف مرغ بریان برشته از راه میرسد. مگر میشود در برابر پوست نمکینش مقاومت کرد؟»
دوستش هم گفت:« با این چیزها اشتهایم تحریک نمیشود. مشکل اصلی من کیکهای وسوسهانگیز همسایه مان است. فقط برای کرم روی کیکش از نیم کیلو کره استفاده میکند.» و همین طور ادامه دادند.
مکالمه آن دو پیشینه ادبی پروپیمانی دارد. همان طور که دیدیم، کتاب ساتیریکون ظاهرا هجونامهای در مورد ابتذال، افراط و فساد است. اما در ورای ظاهر، مانند بسیاری دیگر از هجونامهها، تجلیلنامه است – تجلیلی از افراط، غذا و نوشیدنی، رابطههای پنهانی عاشقانه، و روابط جنسی. اکثر این موارد در ضیافت تریمالچیو روی میدهد، که – از قرار معلوم – باعث شد جرقه نوشتن کتاب گتسبی بزرگ در ذهن اسکات فیتزجرالد زده شود. احتمالا وجه مشترک آنها برگزاری مهمانیهای پرخرج بود که ابزار و نشانهای بود برای عبور از مرزهای طبقههای اجتماعی. اما تفاوت این دو کتاب، به ویژه در خصوص دیدگاهشان در مورد لذت – خانههای بزرگ، نوشیدن، جایگاه اجتماعی، عشقبازیهای دردناک در اثر فیتزجرالد در مقایسه با ضیافتهای شکم پرستانه و داستانهای عاشقانه همجنسبازانه نمایشی در اثر پترونیوس – خواننده را بر سر ذوق میآورد که چه خوب که فیتزجرالد چنین عنوانی را برای کتابش در نظر گرفته است. بهتر است بگوییم آنچه با خواندن عنوان گتسبی بزرگ در ذهنتان نقش میبندد، آن چنان ارتباطی به خوردن ندارد.
- معرفی کتاب /
- شکمبارگی /
- انتشارات ققنوس /
- نسترن ظهیری /
- فرانسین پروز /