فلسفه معاصرتی است که به خود میاندیشد و با زندگی سر و کار دارد و اگر در تفکر فلسفی صورتبندی معاصرت و جهانی که در آن زندگی میکنیم، نباشد، تفکر نیست بلکه مجموعهای از دانستهها و به بیانی علم است.
به گزارش خبرنگار رویداد فرهنگی، نشست نقد و بررسی کتاب «گفتگویی میان هگل و فیلسوفان اسلامی؛ صیرورت، دیالکتیک و ایدهآلیسم» چهارشنبه هفدهم آبانماه در سرای اهل قلم برگزار شد. در این نشست سیدحمید طالبزاده، نویسنده کتاب؛ دکتر شمسالملوک مصطفوی، محمدتقی طباطبایی به نقد و بررسی این کتاب پرداختند.
سیدحمید طالبزاده در ابتدای نشست توضیحاتی درباره کتاب ارائه داد. او در توضیح بحث صیرورت و حرکت گفت: این بحث با مفهوم زمان پیوند ناگسستنی دارد. حرکت و زمان به هم متصل و پیوسته اند. زمان در تاریخ فلسفه و فیلسوفان کلاسیک به منزله مقدار حرکت تعریف شده است، یعنی مفهوم زمان نسبت به حرکت، مفهومی عرضی است، خود حرکت هم امری عرضی است که در مقولات معینی شکل میگیرد. زمان مقدار حرکت از حیث شمارش است، یعنی حرکت را بر حسب ساعت، روز، هفته و ماه معین میکند.
وی در توضیح گفتار خود بیان کرد: زمان تابیر شمردنی حرکت است از دیدگاه فیلسوفان کلاسیک، حرکت به واسطه خروج قوه به فعل، شکل میگیرد و در این خروج تبایع اشیا تحقق پیدا میکند. حرکت مصحح تحقق تبایع اشیا در جهان است، و زمان مجال انکشاف تبایع اشیا است. اهمیت انکشاف تبایع اشیا، مطلوب به ذات بشر است؛ انسانی که در معرض این انکشاف قرار میگرد قوه نظریاش به کمال خود میرسد. بشر از طریق این انکشاف به سعادت حقیقی میرسد. آنطور که حکما در طول تاریخ فلسفه بیان کرده اند سعادت حقیقی در کمال قوه نظری است. این زمان، زمان آفاقی است و چنین اهمیتی را در تاریخ فلسفه به خود اختصاص داده است.
شرط ایجاد گفتگو در دیالوگ سقراطی و گادامر، گشودگی است
شمسالملوک مصطفوی، سخنان خود را با مطلبی از فردریک هولدرلین، شاعری که هایدگر تحت تاثیر او بود، آغاز کرد و گفت: به گفته هولدرلین « ما همچون یک مکالمه ایم و قابلیت فهم دیگری را داریم». با سخنی از هولدرلین صبحتهایم را شروع کردم چون میخواهم خوانشی هرمنوتیکی از کتاب طالبزاده داشته باشم. در جریان تالیف کتاب او تا حدی بودم و گفتگوهایی با او داشتم.
او با اشاره به وجه نوآورانه کتاب گفت: بنای این کتاب برگفتگو است، گفتگو با تحلیل، توصیف، مقایسه فرق میکند وقتی که گفتگو میکنیم اگر به نحو هرمنوتیکی باشد، فراتر از این میرود که بخواهیم اطلاعاتی را رد و بدل کنیم.
مصطفوی با بیان اینکه در سنت غربی دیدگاهی داشتیم که فرد مورد گفتگو را نفی و ترد میکرد، توضیح داد: هگل در این کتاب در گفتگو با ملاصدرا قرار گرفته، از افرادی است که به معرفت بشری در غرب معتقد است به صورتی که کشورها و ملتهای دیگر حرفی برای گفتن ندارند. این نگاه جهان را به بخش عقلانی و غیرعقلانی، متمدن و غیرمتمدن تقسیم میکند. فقط در غربزمین اینگونه نیست ولی این نگاه در گفتگو وجود دارد که به یک طرف برتری میدهد و سلطه آن طرف را تثبیت میکند.
وی افزود: در مقابل این نگاه، نگاه هرمنوتیکی فلسفه قرارداد؛ یعنی گفتگو مبتنی بر هرمنوتیک فلسفه که موسس آن هانس گئورگ گادامر است. گفتگویی که نه بر مبنای سروری یک طرف به طرف دیگر باشد، گفتگویی که دو طرف بتوانند بشنوند، که دیدگاهی سقراطی دارد. بنابر این شرط ایجاد گفتگو در دیالوگ سقراطی و گادامر، گشودگی است که متفاوت با دیدگاهی است که نگاه خود را تحمیل میکند.
فلسفه تلاشی برای صورتبندی مفهومی عقل مشترک است
محمدتقی طباطبایی، سخنران بعدی این نشست بود، درباره ایده کتاب صحبت کرد و نه درباره جزییات آن، او گفت: درباره کار فلسفی جدی فقط باید نوشت و اینکه صحبت کردن درباره اثر فلسفی به هیچ وجه احترام متناسبی برای آن نیست. ایده کتاب در مقدمه کتاب آمده و مفهوم معاصرت در آن است. این کتاب و گفتگویی که میان هگل و فلسفه اسلامی انجام شده، آزمون معاصرت فلسفه اسلامی است. نویسنده برای بیان این مطلب چند مقدمه ارائه میکند، فلسفه معاصرتی است که به خود میاندیشد و با زندگی سر و کار دارد و اگر در تفکر فلسفی صورتبندی معاصرت و جهانی که در آن زندگی میکنیم، نباشد، تفکر نیست بلکه مجموعهای از دانستهها و به بیانی علم است.
او با طرح این سوال که معاصرت یعنی چه و چرا فلسفه با معاصرت ساز و کار دارد؟ وقتی کار فرهنگی میکنیم چرا باید به معاصرت فکر کنیم؟، گفت: رضا داوری اردکانی به تمایزی اشاره کرده است، اگر ما کار فلسفی انجام میدهیم، کاری است که در انتها میآید یعنی کلیت عقلانی یک جهان را صورتبندی مفهومی میکند پس باید باور داشته باشیم جهانی که در آن زیست میکنیم، عقلانیتی دارد که آن عقلانیت مشترک، در تمام افعال و رفتار ما خود را آشکار میکند.
طباطبایی با ابیان اینکه اگر فلسفه اسلامی نتواند رابطه زنده با عقلانیتی که در جهان معاصر امروز است، برقرار کند، تفکر نیست بلکه دانش است، دانشی عمیق که در آن شکی نیست، گفت: بر اساس این فلسفه به اعمال خود جهت و به کارهایمان اولویت میدهیم این نشان دهنده جهت جهان ماست. عقل مشترکی داریم که همه در آن سهیم اند، فلسفه تلاشی برای صورتبندی مفهومی این عقل مشترک است. عقلی که تمام تکثرهای موجود در جهان را در یک راستا قرار میدهد و آنها را معقول و قابل فهم میکند.
وی افزود: اگر فلسفه اسلامی باید کاری کند، آن کار را باید جهانی انجام داده باشد تا تفکر باشد همانطور که فلسفه مدرن اگر فلسفه است باید به این زیست، و زندگی کردنی که ظهور این عقل مشترک است و در اعمال روزمره ما خود را آشکار میکند، توجه کند.
در پایان نشست حضار از سخنرانان و نویسنده سوالات خود را پرسیدند.