فرهنگ و ادب - معرفی کتاب
معرفی کتاب «آسید کاظم و تیغ و ترنا»+فایل صوتی
تاریخ انتشار : 96/08/04 ساعت 17:53

دو نمایشنامه «آسید کاظم» و «تیغ و ترنا» در قالب اولین جلد مجموعه نمایشنامه‌های محمود استادمحمد توسط نشر چشمه به چاپ رسید.

این کتاب و عناوینی که پس از آن در قالب مجموعه نمایشنامه‌های محمود استادمحمد چاپ می‌شوند، زیر نظر بنیاد محمود استادمحمد به انتشار می‌رسند. این کتاب دارای یک مقدمه و سپس دو نمایشنامه «آسیدکاظم» و «تیغ و ترنا» است.

نمایشنامه آسید کاظم برای اولین بار در دی ماه 1350 توسط گروه «تئاتر دیگر» درخانه نمایش و سپس در سال 1351 در تالار بیست‌وپنج شهریور روی صحنه رفت و همان سال به وسیله انتشارات بابک و انتشارات گام منتشر شد.

نمایشنامه تیغ و ترنا به خواست هادی اسلامی و براساس روشی که در تئاترهای لاله‌زار آن دوره اتود گرفتن از بازیگر مرسوم بوده، در سال 1360 نوشته شد و به کارگردانی هادی اسلامی در تئاتر البرز به روی صحنه رفت. استادمحمد، خود برخی از سطور نمایشنامه و دیالوگ‌ها را با بازیگران گروه هادی اسلامی انطباق داده و به همین دلیل تغییراتی در آن حاصل شده است و در تطبیق زبان اثر به  اینگونه، با نوشتار استادمحمد تفاوت‌هایی دیده می‌شود.

 

قسمتی از متن کتاب

پرده بسته است و از پشت صحنه صدای همخوانی از فاصله نسبتا دور به گوش می‌رسد.

آمیرعلی مرد مردونه

اینو تو محل کیه ندونه

زن تو خونه

والا میدونه، بلا می‌دونه

مرغ تو لونه

والا می‌دونه، بلا می‌دونه

یارو پول‌داره

یارو عاقله

اون که حیرونه

تو میخونه

گزمه‌خونه

تو مسجد و نمازخونه

همه می‌دونن

آمیرعلی مرد مردونه

همه می‌دونن

آمیرعلی مرد میدونه

اینو تو محل کیه ندونه

آمیرعلی یار مردمه

اینو تو محل کیه ندونه

آمیرعلی پاک دورونه

اینو تو محل کیه ندونه

آمیرعلی مرد میدونه

زن تو خونه

والا می‌دونه

مرغ تو لونه

والا می‌دونه

آمیرعلی مرد میدونه

آمیرعلی پاک دورونه

از اواسط همخوانی پرده آرام آرام باز می‌شود. نور صحنه کم است. پرده که کاملا باز می‌شود نور صحنه کامل می‌شود. در انتهای صحنه، سکوی یخ‌شکنی و بالایش لوطی خاکی به چوپ قپان بسته شده و در سمت راست صحنه سکویی کوچک احمدکاردی ایستاده و در سمت چپ کنار سکویی دیگر چنگیز ایستاده و با قداره‌اش بازی می‌کند. علی پررو کرکری می‌خواند و دور لوطی چرخ می‌زند.

چنگیز       آمیرعلی مرد میدونه... چی می‌گن علی؟

علی پررو   آمیرعلی مرد میدونه

              کجاست حالا مارو ببینه

              لوطیش حالا آویزونه

              کجاست بیاد اینو ببینه

              کجاست بیاد اونو ببینه.

             ]می‌خندد و ادا در می‌آورد[ آمیرعلی مرد مردونه.

چنگیز      کیا میگن علی آقا؟

علی       دلخوشی دارن آقا چنگیز... می‌گم خوشت می‌آد لوطیشو این ریختی این وسط آویزون کردیم؟ حالا بذار بگن والا می‌دونه...         بلا می‌دونه] می‌خندد[ آهای آلوطی تا دیروز شما اوستا بودی و میرعلی شاگرد...  حالا امروز میرعلی اوستاس و شما شاگرد. حالا این وسط باید واسه ما قرش بدی ]او را می‌چرخاند[، بچرخ لوطی... چرخ چرخ عباسی... چرخ چرخ عباسی... هان ماشااالله... قر بده هان.



نظرات کاربران

ارسال