فرهنگ و ادب - معرفی کتاب
معرفی کتاب «حسد، از مجموعه هفت گناه کبیره» +فایل صوتی
تاریخ انتشار : 96/07/24 ساعت 15:30

کتاب «حسد، از مجموعه هفت گناه کبیره» نوشته جوزف اپستاین و ترجمه نسترن ظهیری توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسید.

به گزارش رویداد فرهنگی، برخی از مشاغل بیش از دیگر مشاغل مستعد حسادت ورزی هستند، وظنی قدرتمند در وجودم می گوید که ادبیات در این فهرست جایگاهی بالا دارد. زندگی دانشگاهی نیز یکی دیگر از زمینه هایی است که از بمب های حسد آکنده است. (شاید تجربه خودم در هر دوی این زمنیه ها مرا به سمت چنین تصوری سوق داده است، و حسد در میان محافل لحاف دوزها و کشتی گیران سبک سومر به همین اندازه قدرتمند است.) اگر دلتان می خواهد حسد را در تمام فضا استشمام کنید، فردای روزی که بورسیه های تحصیلی (به اصطلاح) نوابغ مک آرتور اعلان می شود سری به هاروارد، ییل، پرینستون، شیکاگو، برکلی، یا استنفورد بزنید. در صحنه ادبیات نیز همچون زندگی دانشگاهی، معیارهای به دست آوردن شهرت، پول، و باقی قضایا نیز بسیار متزلزل و از این رو معمولا محل منازعات بسیار هستند، و همین امر زمینه را برای حسد، تنفر، و کینه توزی در بین همقطاران آماده می سازد.

 

قسمتی از متن کتاب

چرا او داشته باشد و من نه؟ شاید این پرسش اصلی ترین و تنها پرسش پیش روی فرد حسودی باشد که تنها به دلیل رفتارهای خودمدارانه، ناعدالتی عمیق تری را نسبت به دیگران در خود حس می کند. رقابتی مملو از ناآرامی در دل این افراد در تلاطم است، که تا وقتی خود را در صف اول جای ندهند، دست از عیب جویی نمی شویند. اینان در حق تصرف تمام خوبی هایی که در به دست آوردنشان بخت یارشان نبوده، ناعدالتی عمیقی در جان خود احساس می کنند، که احساس پایدار ناخشنودی به آن دامن می زند. چرا آن مردک باید خانه جادارتر از من، زن خوشگل‌تر، شغل بهتر و زندگی شیرین‌تر داشته باشد؟ جواب هم روشن است: این حرامزاده نباید این چیزها را داشته باشد.

شاید برای آن دسته از ما که با جان و دل حسادت واقعی را حس کرده ایم توضیحی مشروح بر وجه تمایز این احساس لزومی نداشته باشد، اما اجازه می خواهم تعریفی روان شناختی برای آن دسته از خوانندگان بسیار محترم این کتاب ارائه دهم که توانسته اند بر این حس فائق آیند. شما چیزی را می بینید، از آن خوشتان می آید و دلتان می خواهد آن را داشته باشید، و احساس می کنید عقلانی و درستش این است که آن چیز متعلق به شما باشد نه آن شخص که مالک واقعی آن است. هنگامی که ناعدالتی فرد مالک محرز شد – که معمولا چندان به طول نمی انجامد- بی ارزشی آن فرد باید، حداقل در ذهن شما، به تایید برسد. ارزش والاتر شما بدون هیچ گونه بحثی بر جای خود باقی خواهد ماند. ممکن است بارها و بارها با خود تکرار کنید که نفرت انگیزی او دیری نمی پاید. منشا این میل مفرط هر چه باشد – وسیله ای هنری یا تجملاتی، دوستی یا عشق فردی دیگر، وجهه و نفوذی که از جایگاه و مقام اجتماعی یا موهبت های زندگی نصیب فردی شده است – مادامی که فرد دیگر آن را در اختیار دارد و شما ندارید، دنیا در نظر شما از آن نظم همیشگی اش خارج می شود. کیفیت حالات شما در ارتباط با آن موضوع حالتی وسواس گونه به خود می گیرد. بیش از اندازه که باید، به آن موضوع می اندیشید، و اندیشیدن به چیزهای دیگر در نظرتان سخت می نماید. (وسواس امری است که فرد بارها و بارها به سراغش می رود – و واقعا نمی تواند از آن دست بشوید.)

 

 



نظرات کاربران

ارسال